به نام خدا
کتاب گلستان سعدی کتابیست که با مطالعه آن می توانیم مردم و اطرافیان خود را بشناسیم.
سعدی در گلستان خود به ما می آموزد که:((دار القرار ما جهان دیگری می باشد))
سعدی در گلستان خود به ما می آموزد که:لذات دنیا ناپایدار هستند و آنچه که نپاید دلبستگی را نشاید»
سعدی در گلستان خود به ما می آموزد که:حب دنیا،ریشه تمام بدیهاست.»
دو حکایت کوتاه و زیبا از سعدی شیرین بیان:
حکایت اول:
مُنجّمی به خانه در آمد،مردی بیگانه دید با زنِ او نشسته .دشنام داد و سقط گفت و در هم افتادند و فتنه و آشوب برخاست. صاحبدلی برآن واقف شد،گفت:
تو بر اوجِ فلک چه دانی چیست؟ که ندانی که در سرای تو کیست
حکایت دوم:
وقتی به جهلِ جوانی بانگ بر مادرم زدم، دل آزرده به کُنجی نشست و گریان همی گفت :مگر خُردی فراموش کردی که درشتی می کنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزندِ خویش/چو دیدش پلنگ افگن و پیلتن
گر از عهدِ خُردیت یاد آمدی/ که بیچاره بودی در آغوشِ من
نکردی در این روز بر من جفا/که تو شیر مردیّ و من پیرزن
کانال تلگرامی ما را دنبال کنید.
درباره این سایت