ﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻮﺳﻒ ﻭﻗﺘ ﻣﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺎﻩ ﺑاندازند

ﻮﺳﻒ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩ!


ﻬﻮﺩﺍ ﺮﺳﺪ: ﺮﺍ ﻣﺨﻨﺪ؟! ﺍﻨﺠﺎ ﻪ ﺟﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻧﺴﺖ.!


ﻮﺳﻒ ﻔﺖ: ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﻓﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﻮﻧﻪ ﺴ ﻣﺗﻮﺍﻧﺪ با ﻣﻦ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺷﻤﻨ ﻨﺪ، ﺑﺎ ﺍﻨﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻧﺮﻭﻣﻨﺪ ﺩﺍﺭﻡ.!

ﺍﻨ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﺴﻠﻂ ﺮﺩ، ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﻪ

"ﻧﺒﺎﺪ ﺑﻪ ﻫ ﺑﻨﺪﻩﺍ ﺗﻪ ﺮﺩ."

الیس الله بکاف عبده ؟

{ﺁﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍ ﺑﻨﺪﺎﻧﺶ ﺎﻓ ﻧﺴﺖ؟}

ﺳﻮﺭﻩ ﺯﻣﺮ، ﺁﻪ36


rezaie.blog.ir

حکایتی زیبا از کلیله و دمنه

صفر تا صد فارسی دوازدهم

شرح هجران از صاحبمان...

ﻮﺳﻒ ,ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ,ﻪ ,ﻣﻦ ,ﺑﻪ ,ﺭﺍ ,ﺗﻪ ﺮﺩ ,ﺑﻨﺪﻩﺍ ﺗﻪ ,ﻫ ﺑﻨﺪﻩﺍ ,ﺑﻪ ﻫ ,ﺮﺩ الیس

مشخصات

تبلیغات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رویای بیت کوین Bitcoin Dream پرسش و پاسخ وردپرس سایت کیم کالا فروشگاه اینترنتی Lotus Water Psychology سایه وارونه داده پردازی نرم افکار اپیکیشن نت مانی net money مرکز تخصصی گچبری و قالبسازی آذین بیوگرافی ابوالفضل بابادی شوراب گروه هنری اولین اکشن سازان جوان اقیانوس طلایی .:: تنفّس صــــبح ::. شین نویسه خبر شهدای مدافع حرم پایکد نقاشی کشیدن درمان مو کبدچرب Sh.S نمونه سوالات استخدامی بانک تجارت (فروردین 1400) رسانه ارزهای دیجیتال و صرافی Coinex مرکز ماساژ در تهران