پایگاه اطلاع رسانی سعید رضائی



آورده اند که مردی پارسا بود و بازرگانی که روغن گوسفند و شهد فروختی با او همسایگی داشت ، و هر روز قدری از بضاعت خویش برای قُوت (غذا ) زاهد فرستادی ، زاهد چیزی به کاربردی باقی را در سبویی(کوزه ای) کردی و در ظرفی بنهادی ، آخر سبو(کوزه ) پر شد ، روزی در آن می نگریست اندیشید که اگر این شهد و روغن به ده درهم بتوانم فروخت و آن را پنج گوسفند خرم ، هر پنج بزایند و از نتایج ایشان رمه ها (گله گوسفند)پیدا آید ، و مرا استظهاری (پشت گرمی) باشد ، و  زنی از خاندان بزرگ بخواهم.  لا شک پسری آید نام نیکوش نهم ، و علم و ادب در آموزم و اگر تمردی (نافرمانی) نماید بدین عصا ادب فرمایم ، این فکرت چنان قوی شد که ناگاه ، عصا برگرفت و از سر غفلت بر سبوی آویخته زد در حال (همان لحظه) بشکست ، و شهد و روغن بر روی او فرود آمد .

بله عاقبت حرص و طمع این است

 


‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 
‍   معرفی کتاب کمک آموزشی:
 
نظرات یک‌نفر خوب است! 
نظرات چند نفر خیلی خوب است  ! 
اما نظرات یک گروه عالی عالی است !

ما یک گروه بودیم »
گروهی هم دل و هم فکر»

سال گذشته کاری را آغاز کردیم  بر پایه خرد جمعی و کار گروهی، 

 با یاری خداوند و پشتیبانى دبیران ادبیات ایران زمین ، کتابی با عنوان از صفر تا صد. » تالیف شد.
این کتاب حاصل اندیشه و آرای دبیران ادبیات بود. 
دبیرانى با تجربه از سراسر ایران زمین که در محفلی مجازی برای هم فکری و هم اندیشی گرد هم جمع شده بودیم. 

 خرداد ۹۸ این کتاب رونمایی شد. کمتر از ۴۸ ساعت چاپ اول این کتاب  تمام شد. 
شگفت زده از این استقبال و شرمنده ی محبت شما خوبان شدیم. 

اینک چاپ مجدد کتاب با ویرایش  جدید بر اساس چاپ ۹۸ فارسی( ۳ )در هفته اول مهر ماه منتشر خواهد شد.

✳️ کتاب    از صفر تا صد .»
      در ۳ بخش تنظیم شده است: 

1⃣ تحلیل درس : 
درسنامه، تحلیل سطر به سطر درس ها در سه قلمرو ، پاسخ به کارگاههای متن پژوهی 
2⃣ آزمون: 
نمونه سوالات تستی و تشریحی در پایان هر درس و هر فصل  
نمونه سوالات نهایی نوبت خرداد ماه و دی ماه  

3⃣ بخش پیوست برای آمادگی در کنکور سراسری :

     جزوه کامل دستور
       جزوه کامل آرایه های ادبی
        تاریخ ادبیات

قیمت روی جلدکتاب :۷۵ هزارتومان
به کسانی که از ۲۸ شهریور تا ۱۵ مهر سفارش کتاب دهند مبلغ ۲۵ هزار تومان تخفیف داده می شود.

❌هزینه ی پست به عهده ی خریدار می باشد .

شماره ی تماس جهت سفارش و ارسال کتاب به سراسر کشور

آقای سید احسان حسینی 

@Malakoot_s713 آیدی تلگرام

۰۹۱۵۷۸۶۲۹۵۳


آقای سعید رضائی
@saeidrezaie  آیدی تلگرام

۰۹۱۱۵۵۰۴۷۲۷


خانم سهیلا محسنی

09020102478

@Sefr_ta_saddd
آیدی تلگرامی

 

درپی  درخواست عده ای از دانش آموزان و همکاران اسامی مولفان کتاب "از صفر تا صد " خدمت شما گرامیان اعلام می گردد. این کتاب نوشته ی   بهترین و مجرب ترین  دبیران  گروه  ادبیات ایران است و اسامی صرفا جهت معرفی به اعضا ارائه می گردد وزحمات تک تک این بزرگواران قابل تقدیر است .

آقایان:
استادحسین طریقت 
استاد شهاب الدین رهنما 
استاد منصور صالح نیا
استاد جعفر میرزایی 
استاد مجید دلیری 
اقای دکترسید سعید میر معینی 
استاد سید احسان حسینی 
استاد سعید رضائی
آقای دکتر احمد بهزادی

خانمها:
خانم فرحناز حسینی
خانم دکتر مهری امینی ثانی
خانم مهشید داودی 
خانم دکتر اشرف روشندل پور
خانم آزاده کبیر 
خانم فاطمه افضلی 
خانم نسرین رفیعی
خانم فاطمه عباسی 
خانم دکتر یسرا طهماسبی زاده 
خانم دکتر فاطمه اسدی 
خانم فاطمه بزی 
خانم ثریا نصرت آبادی
خانم سهیلا محسنی 
خانم دکتر شیوا روحی فر 
خانم الهه زکی زاده 
خانم زهرا غریب زاده 
خانم لیلا رحمانی
خانم مژگان مهبودی

با تشکر از  دیگر مدیران گروه وهمکارانی که اگرچه مولف کتاب نبودند اما در تحلیل های اولیه ی کتاب همراه ما بودند و نظرات خود را از ما دریغ نفرمودند:

آقای دکتر صادقلو 
استاد دلاور حسین پور 
استاد سیف الله عسگری 
استاد  اصغر بهرامی
استاد اسماعیل محمد زاده 
استاد شهریار قبادی
خانم زهرا ملا زاده 
خانم منیر سالاری
خانم زهرا قدیریان 

در انتهای کتاب نیز اسامی همکارانی که در کارگاههای دروس اصلی سال ۹۷ در گروه حضور داشته اند جهت تشکر آورده شده است .
با سپاس فراوان از همه ی این استادان بزرگ و گرامی .


بار الها چقدر در گرداب دنیا غرق شده ایم.غافل از روزی که باید به خدا پاسخ بدهیم . نمی دانم اگر اکنون امام عصر (ع) ظهور کند، چه جوابی به او خواهیم داد . حقیقتا غیر از شرم و خجالت از حضور خود در این دنیا و از اینکه خود را شیعه و منتظر نامیدیم اما فقط ادای شیعه ها را در آوردیم، پاسخی نخواهیم داشت.

نمی دانم چه جوابی خواهم داد .اما می دانم،  می دانم که اگر بیاید دیگر کسی به کسی ظلم نخواهد کرد. می دانم که دیگر کسی گران فروشی و کم فروشی نخواهد کرد . می دانم که دیگر اینگونه نخواهد بود.




بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

ساده زیستی، قناعت، کم هزینه و پرکار بودن در نظام اسلامی ارزشی والا محسوب می‌شود و پیشوایان معصوم(ع) کسانی را که ساده زیست، قانع، کم هزینه و پرکار بودند، به بزرگی یاد کرده و ستوده اند. 

در کتاب تاریخ یعقوبی خواندم ، وقتی امیرالمومنین (ع) به عیادت صعصعه بن صوحان» رفت، به او فرمود: همانا تو تا آنجا که دانسته ام یاوری نیکو و کم هزینه‌ای»(تاریخ یعقوبی، ج2، ص204)


✍در کتاب الاختصاص نقل شده هنگامی که زید بن صوحان» ـ یکی از اصحاب رسول خدا (ص) و یاران باوفای علی(ع) ـ در میدان پیکار جمل» به شهادت رسید، چون علی (ع) بالای سر او نشست، همین ارزش والا(ساده زیستی) را در او یادآور شد و فرمود: خداوند تو را رحمت کند ای زید که به راستی کم هزینه و پر کار بودی»(الاختصاص، ص79).

 بدین ترتیب امیرمومنان(ع) از میان همه کمالات، کم هزینه و پرکار بودن آنان را مطرح می‌سازد تا جایگاه ارزشی آن مشخص گردد. مطابق فرمایش حضرت علی(ع)، هر چه میل به دنیا افزوده شود، تجمل و تشریفات افزون می‌شود و شهوات سیری ناپذیر آدمی بدین امور دامن می‌زند: من کثرت شهوته ثقلت مونته؛ هر که شهوتش افزون شود، خرجش افزون. گردد»(غررالحکم، ج2، ص7).


پیام آوران الهی که دل به دنیا نبسته و از شهوات رسته بودند، در همه وجوه زندگی پایبند سادگی بودند. امیرالمومنین علی(ع) پیامبر را نمونه ای تمام عیار و کافی معرفی می‌کند و پیش از آنکه ساده زیستی آن حضرت را توصیف کند، ریشه و اساس و باطن ساده زیستش یعنی زهد و پشت کردن به دنیا و دل نبستن به آن را بیان می‌کند، زیرا ساده زیستی بدون زهد تظاهری بیش نیست. ساده زیستی آن گاه راستین و حقیقی است که برخاسته از روحی زاهد و پشت کرده به دنیا باشد و گرنه خسران دنیا و آخرت است. 


✅ حضرت علی (ع) درباره ساده زیستی پیامبر (ص) در #نهج_البلاغه می‌فرماید: او که ـ درود خدا بر وی و خاندانش باد ـ روی زمین غذا می‌خورد و همچون بندگان می‌نشست و به دست خود پای افزار خویش را پینه می‌زد و جامه خود را وصله می‌کرد و بر چهارپای بی‌پالان سوار می‌شد و دیگری را بر ترک خود سوار می‌کرد، پرده‌ای بر در خانه او آویخته بود که نقش و نگار داشت، به یکی از ن خود گفت: این پرده را از نظرم پنهان کن که هر گاه بدان می‌نگرم، دنیا و زیورهای آن را به یاد می‌آورم. آن حضرت با تمام قلب خویش از دنیا روی گرداند و یاد آن را در وجود خود میراند و دوست داشت که زینت دنیا از او نهان ماند تا زیوری از آن برندارد. دنیا را پایدار نمی‌دانست و در آن امید ماندن نداشت. پس آن را از وجود خود بیرون کرد و دل از آن برداشت و دیده از آن برگرفت. آری چنین است کسی که چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد بدان بنگرد یا نام آن نزد وی بر زبان رود»

✍ #منبع_استخراج  (نهج البلاغه، خطبه 160)



درباره ی زله اطراف قزوین که در شهریور ماه ۱۳۴۱ به وقوع پیوست داستانی نقل میکنند که واقعا آموزنده است؛


مردی از اطراف قزوین برای کارگری به تهران آمد و پس از اینکه از دسترنج خود مقداری پول ذخیره کرد تصمیم گرفت برای دیدن زن و فرزند به محل اقامت خود بازگردد یکی از دوستانش که او نیز کارگر بود از پس انداز وی با خبر شد و به فکر افتاد که آن را با حیله ای از چنگش درآورد و به همین منظور او را تا قزوین تعقیب کرد کارگر به خانه رفت 


 شب هنگام که همه خواب بودند طبق نقشه قبلی از طریق بام به درون اتاق رفت و گهواره کودک را خیلی آهسته برداشته , به حیاط منزل برد  . سپس بچه را بیدار کرد تا #گریه_کند . پدر و مادر با صدای بچه از خواب بیدار شدند ؛ ولی چون گهواره را در اتاق ندیدند به حیاط دویدند؛ از این موقعیت استفاده کرد و به درون اتاق رفت ولی پس از پیدا کردن پول می خواست از اتاق خارج شود که ناگهان زله ی شدیدی در گرفت و با پولها زیر خروارها خاک مدفون شد .


 مرد کارگر و زن و بچه هایش خدا را شکر میکردند که جان سالم به در برده بودند و در این فکر بودند که چه کسی این گهواره را به حیاط آورده است؟


 تا اینکه وقتی برای بدست آوردن اثاثیه منزل و پولها خاکها را کنار زدند ناگهان مردی را دیدند, در حالی که پولها در دستش بود زیر آوار هلاک شده بود


آنکه سازد مردم آزاری مرام خویشتن         

 سعی دارد روز و شب بر انهدام خویشتن


هرکه دارد تلخ کامی را روا بر دیگران         

 تلخ میسازد به دست خویش کام خویشتن

 


آنکه دامی چید بهر دیگران، دیدیم ما         

  عاقبت افتاد خود روزی به دام خویشتن




حکایت اول:

از کاسبی پرسیدند:

چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی می کنی؟ 

گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم، پیدا می کند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم می کند!!!؟


حکایت دوم:

پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری رفت.

پدر دختر گفت:

تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمی دهم.!!

پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت، پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت:

ان شاءالله خدا او را هدایت می کند.!

دختر گفت:

پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت می کند، با خدایی که روزی می دهد، فرق دارد؟؟!!!!.


حکایت سوم:

از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟.

گفت: آری.

مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛

یکی را شب برایم ذبح کرد. از طعم جگرش تعریف کردم

صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد.!

گفتند: تو چه کردی؟

گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم.

گفتند: پس تو بخشنده تری.!

گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!

اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم.!!


حکایت چهارم:

عارفی راگفتند:

خداوند را چگونه می بینی؟!

گفت آن گونه که همیشه می تواند مچم را بگیرد، اما دستم را می گیرد




باسمه تعالی 

شهادت جانسوز ۲۷ تن از پاسداران انقلاب اسلامی در اثر انفجار انتحاری در اتوبوس پاسداران شهر زاهدان را خدمت آقا امام زمان (عج) ، رهبر انقلاب اسلامی ، عموم ملت ایران ، کارکنان شریف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، جامعه معلمان و فرهنگیان تسلیت عرض می کنم. 

اگر به تاریخ نگاه کنیم در ۲۵ بهمن سال  ۱۳۸۵ هم در شهر زاهدان بمبی در نزدیکی یک اتوبوس حامل نیروهای  سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منفجر شد که در پی آن ۱۸ تن از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند . 

بازهم تاریخ تکرار شد  و پاسداران جان بر کف را مظلومانه به شهادت رساندند و این راه حسین است که هنوز هم ادامه دارد

به پاسداران وطنم ، به مرزبانان کشورم افتخار می کنم و مطمئنم روزی تقاص این جنایت ها را پس خواهیم گرفت . سپاه پاسخ محکمی به این افراد پست خواهد داد. 

سعید رضائی


✍امام صادق(ع)فرمودند:

پنج خصلت است که هر کدام از آنها نباشد زندگی انسان ناقص، عقلش زائل و قلب او مشغول خواهد بود:

➊سلامتی بدن؛ 

➋امنیت؛ 

➌وسعت رزق؛

➍مونس موافق (همسر؛ فرزند و دوست صالح و نیک )

➎سهل گیری (بی تکلف بودن و ساده زیستی و ترک تشریفات و چشم هم چشمی ها) می باشد. 


منبع : بحارالانوار،ج۷۱،ص۱۸۶



پیرمردی تعریف می کرد: با دختر جوانی ازداوج کردم، اتاق آراسته و تمیزی برایش فراهم نمودم، در خلوت با او نشستم و دل و دیده به او بستم، شبهای دراز نخفتم، شوخیها با او نمودم و لطیفه ها برایش گفتم، تا بلکه با من مانوس گردد و دلتنگ نشود، از جمله به او می گفتم:
بخت بلندت یارت بود که همنشین و همدم پیری شده ای که پخته، تربیت یافته، جهان دیده، آرام خوی، گرم و سرد دنیا چشیده، و نیک و بد را آزموده است که از حق همنشینی آگاه است و شرط دوستی را بجا می آورد، دلسوز، مهربان خوش طبع و شیرین زبان است.
تا توانم دلت به دست آرم - ور بیازاریم نیازارم
ور چو طوطی، شکر بود خورشت - جان شیرین فدای پرورشت
آری خوشبخت شده ای که همسر من شده ای، نه همسر جوانی خودخواه، سست رای، تند خو، گریزپا، که هر لحظه به دنبال هوسی است و هر دم رایی دارد، هر شب در جایی بخوابد، و هر روز به سراغ یاری تازه رود.
وفاداری مدار از بلبلان، چشم - که هر دم بر گلی دیگر سرایند
(آری از بلبلها انتظار وفاداری نداشته باش، که هر لحظه روی گلی نشینند و سرود خوانند.)
بر خلاف پیرانی که بر اساس عقل و کمال زندگی کنند، نه بر اساس خوی جهل و جوانی.


ز خو بهتری جوی و فرصت شمار - که با چون خودی گم کنی روزگار 


پیرمرد افزود: آنقدر از این گونه گفتار، به همسر جوانم گفتم که گمان بردم دلش با دلم پیوند خورده، و مطیع من شده است، ناگاه آهی سوک از رنج و اندوه خاطرش بر کشید و گفت: آنهمه سخنان تو در ترازوی عقل من، هم وزن یک سخنی نیست که از قابله خود شنیدم که می گفت:
زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند، بِه که پیری  
زن کز بر مرد، بی رضا خیزد - بس فتنه و جنگ از آن سرا بر خیزد
کوتاه سخن آنکه: امکان سازگاری نبود، و سرانجام بین من و او جدایی رخ داد، او پس از مدت عده طلاق، با جوانی ازداوج کرد، جوانی که تند خو، ترشرو، تهی دست و بد اخلاق بود او همواره از این همسر جوانش ستم می کشید و در رنج و زحمت بود، در عین حال شکر نعمت حق می کرد و می گفت الحمدالله که از آن عذاب الیم برهیدم و به این نعیم مقیم (ناز و نعمت جاوید) برسیدم و زبان حالش این بود:
با این همه جور و تندخویی - بارت بکشم که خوبرویی
با تو مرا سوختن اندر عذاب - به که شدن با دگری در بهشت
بوی پیاز از دهن خوبروی - نغز بر آید که گل از دست زشت 




با درود 

✋ خواهش میکنم نخوانده رد نشوید

خواهرم و  برادرم.سلام !

☜نیازی نیست دیگران بدونند که آیاشما در زندگى مشترکت باهمسرت خوشبختی یاخیر

☜نیازی نیست از غذا یا نوشیدنی خودعکس بگیریم وآن رابه عنوان عکس پروفایل خودقرار دهیم یاآن رابرای گروها بفرستیم

خانمی که حتى اگر همسرش یک قطعه شکلاتى واسش میاره،ازون عکس میگیره ودر پروفایلش مینویسه: ای تاج سرم.ازت ممنونم!!!

 خب به دیگران چه مربوطه که شما ازهمسرت ممنونی!باش،اما لازمه همه بدونن!؟

جالب اینجاست شایداین همه که ازهمسرت توگروه جلوی بقیه تشکرمی کنی توخونه بابت کارهاش به اندازه ی کافی ازخودش تشکر نکرده نباشی!!

به نظرتون اسم این رو چیزی جز تفاخر میشه گذاشت؟به کی میخوای پز بدی؟چی رومی خوای به کی اثبات کنی؟

فخر فروشی درد بزرگی هست که خیلی ها بهش مبتلا هستند ! بیایید از این رذیله ی اخلاقی خودمان را دور کنیم.

حریم ها را نابودنکنیم. باحفظ حرمت هازندگی شیرین تری خواهیم داشت.

و شما خواهر

 گاهی اگه همسرت باهات بدرفتاری کرده اگرجایی کم گذاشته میای وباهزاران نفردیگه ناراحتی هاتو توی مجازی و به اشتراک میذاری، اونوقت برات پیام میاد:چه شوهر بدی داری،من که یک لحظه هم نمیتونم تحملش کنم،جای شما بودم ترکش می کردم و ازش طلاق می گرفتم 


 وشماکم کم به این فکرمی کنی چراتاحالابه فکر،ترکش نیافتاده بودم.،یا یه آقایی براتون پیام می ده:همسرشما قدرِ خانومی مثل شما رونمیدونه من اگر جای اون بودم فلان کارومی کردم و.!

واو انقدر ازشماتعریف می کنه،که واقعا فکرمی کنیدتحت چه ظلم بزرگی هستیدوخودتون خبرندارید!

⚠اینجاست که زندگی کم کم نابودمیشه،شما از شوهرت دلسرد میشی دیگه به دلت نمیشینه،واین میشه آغازبدبختی ها!

⛔ خواهرم

نیازی نیست دیگران عکس همسرتودراینستاگرام یاهرگروه وشبکه ی دیگه ای ببینن ، تو با این کار نعمتی رو که خیلیا ازش محرومن داری درمعرض دید همه قرار میدی.پس از خدا بترس و تقوا پیشه کن ومواظب خودت باش. 

نیازی نیست عکس جهیزیه وخانه ی جدیدت رودرگروه قرار بدی!شایددختری که همسریاخانوادش نمیتونن همچین امکاناتی براش فراهم کنن دلش بشکنه،

شاید از شوهرش بدش بیادکه اندازه ی شوهرشمانمیتونه امکانات زیردستش بریزه.

اینقدر از کادوهای گرونی که همسرت برات خریده تعریف نکن، و.‌.‌.مراقب باش مقصر دلسردی زوج جوانی نشی!!!!

فوتبالیست و بازیگر عزیز ،،، نیازی نیست عکس های همسرت رو که حجاب نداره و بی حجابه توی فضای مجازی پخش کنی و توی سایت های مختلف بگذاری و در معرض نمایش قرار بدهی  !!! اگه یک جُو غیرت داشتی به خودت اجازه نمی دادی راست راست پیش زنت که حجاب درستی هم نداره بمونی و عکس های مختلف از زوایای متفاوت بگیری و توی سایت های مختلف و اینستاگرام و . بگذاری  !!  سوال من اینه دیگران  برای چه و چرا ببینند ؟؟؟،

پاسخی جز فخر فروشی و تفاخر نخواهی داشت . زیرا منطق و عقل سلیم چنین حکم می کند .


در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب 

یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود !!!

با احترام 

منتقد : سعید رضائی


به نام خدا

توضیح جزوه جامع فارسی دهم

جزوه جامع فارسی دهم رشته های ریاضی ، تجربی ، انسانی ( ادبیات دهم )  در این بخش برای دانلود دانش آموزان آماده گردید . جزوه جامع فارسی دهم به طور مفصل تمام درس های ادبیات دهم را توضیح داده است و در هر بیت از اشعار تمام نکات قلمرو ادبی ، زبانی و معنایی توضیح داده شده است . جزوه فارسی دهم رشته ی تجربی و ریاضی و انسانی شامل توضیحات کامل و نکات مهم و کنکوری درس های ادبیات دهم می باشد و به تمام دانش اموزان دهم توصیه میشود که نکات کنکور توضیح داده شده در درسنامه ادبیات دهم تجربی را به طور کامل مورد مطالعه قرار دهند .

 

راجع به جزوه جامع فارسی دهم

کتاب فارسی دهم شامل هشت فصل می باشد . فصل اول فارسی دهم در مورد  ادبیات تعلیمی می باشد و فصل دوم ادبیات دهم در مورد ادبیات سفر و زندگی می باشد . فصل سوم از کتاب فارسی سال دهم در مورد ادبیات غنایی است و فصل چهارم در راجع به ادبیات پایداری میباشد . فصل پنجم ادبیات سال دهم راجع به  ادبیات انقلاب اسلامی است و فصل ششم در مورد ادبیات حماسی می باشد . فصل هفتم ادبیات داستانی و فصل هشتم ادبیات جهان می باشد . در این بخش به معرفی اجمالی مطالب درسی که در طول سال برای دانش اموزان ارائه خواهد شد پرداختیم و همانگونه که میبنید کتاب ادبیات دهم مطالب متعددی را شامل می شود که نیاز به مطالعه جامع و کامل تمام بخش های معرفی شده می باشد .

 

کتاب فارسی دهم دارای مطالب گسترده ای می باشد و لازم است که دانش اموزان سال دهم این کتاب را به طور دقیق مورد مطالعه قرار دهند . همچنین درس ادبیات در کنکور سراسری یکی از مهم ترین دروس برای تمام رشته ها می باشد و دانش اموزان باید از روش مطالعه ادبیات به خوبی آگاه باشند  همچنین روش خلاصه نویسی را برای تمام دروس از جمله ادبیات نیز یاد بگیرند و تهیه بهترین منابع دهم در تمام درس ها و همچنین ادبیات یکی از نکات بسیار مهم می باشد که باید هر دانش اموز به آن توجه ویژه داشته باشد . در پایان توضیحات این بخش به تمام دانش اموزان توصیه میگردد که علاوه بر مطالعه درسنامه های کنکوری حل سوالات تست فارسی دهم در تمام فصل را نیز انجام دهد زیرا درسنامه و تست دو بخش مرتبط به هم هستند و باید در هنگام مطالعه دروس کنکور رعایت شود.


برای دریافت فایل روی قسمت دانلود در بخش زیر کلیک کنید .


دانلود جزوه جامع فارسی دهم
حجم: 3.44 مگابایت

تعداد صفحات : 117 صفحه

فرمت: pdf

با احترام


جزوه جامع فارسی یازدهم نیز به زودی منتشر خواهد شد .


سلام و عرض ادب


ز کویِ یار می‌آید نسیمِ بادِ نوروزی

از این باد اَر مدد خواهی، چراغِ دل برافروزی

به صحرا رو که از دامن، غبارِ غم بیَفشانی

به گار آی کز بلبل، غزل گفتن بیاموزی


پیشاپیش ، عید نوروز را خدمت شما تبریک و تهنیت عرض می کنم  


امام علی (ع) فرمودند : کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ عِیدٌ»

(نهج‏ البلاغه، حکمت‏428) 

هر روزی که در آن معصیت و گناه و خلاف نشود، عید است .


راستی هفت سین امسال سامرا هم دارد


با آرزوی سلامتی ، تندرستی و شادکامی برای شما  و خانواده محترمتان .


ان شاء الله امسال سال ظهور اقا امام زمان عجل الله باشد . 

امیدوارم هفت "سین " زندگیتان از جنس " صاد "  باشد : 

پر از 

صداقت ،

 صمیمیت ، 

صبر و صلابت 

صواب و صلح و صفا


اراتمند شما 

سعید رضائی


حلول ماه رجب وفرارسیدن سال جدید وعید باستانی نوروز بر شما و خانواده گرامی مبارک باد


ایام به کام 

مانا باشید و پایدار


سلام 


با هنر نمایی اقای مهدویان در شبکه سه، افرادی نیز پیدا شده اند که با دامن زدن به این مباحث ، ابیاتی را به کار می برند تا ثابت کنند فردوسی در شاهنامه ن را تحقیر کرده است ‌. 


 جایگاه والای زن در شاهنامه فردوسی غیر قابل انکار است‌.

چندین زن معروف در شاهنامه به نقش آفرینی پرداخته‌اند که از آن جمله اند :

آرزو، آزاده، آزرمی‌دخت، ارنواز، اسپنوی، بانوی گازر، بانوی گردوی، بانوی مهبود، پور اندخت، تهمینه


جای دریغ است که بسیاری از ما ایرانیان، نمونه ی درخشانی همچون شاهنامه را ژرف نمی کاویم و در رویکرد به متن ِ آن، هر چاپی را که به دستمان بیفتد، ساده نگرانه و زودباورانه، رونوشت بی کم و کاستی از دست نوشتِ شاعر می انگاریم و هر یاوه و هذیانی را که رونویسان این اثر بزرگ در درای ِسده های پشت سر بر آن افزوده باشند، به سراینده نسبت می دهیم و بر پایه ی آن ها بر کرسی  داوری می نشینیم و بانگ برمی آوریم که فردوسی چُنین گفت و چُنان سرود !

آنچه که عیان است این است که هرگونه بحث و داوری درباره ی درونمایه و داده های شاهنامه در هر زمینه ای و از جمله زمینه ی پایگاه زن، تنها با استناد به ویراسته ترین متن نشریافته ی این حماسه، می تواند اعتباری نسبی داشته باشد.


 ساختار متن شاهنامه ی فردوسی از قرن نوزدهم میلادی تا کنون، موضوع پژوهش و شناخت شمار زیادی از دانشوران غربی و ایرانی بوده و ویرایش های گوناگونی از آن در بمبئی، کلکته، پاریس، مسکو، تهران و نیویورک چاپ و پخش شده. اعتبار هریک از این ویرایش ها را می توان با شمار افزون تر و کهن بودگی  هرچه بیشتر ِدست نوشت های پشتوانه ی آن از یک سو و میزان شایستگی  دانشی و پژوهشی  ویراستار یا ویراستاران ِ آن از سوی ِدیگر، ارزیابید و به گونه ای باز هم نسبی و احتیاط آمیز پذیرفت.


پس در کار ِشاهنامه خوانی و شاهنامه پژوهی و کاوش در هزارتوهای آن - به گفته ی سهراب سپهری - چشم ها را باید شست / طور ِدیگر باید دید !» هنگام آن رسیده است که همه ی ساده انگاری ها و برون نگری های هزاره ی پشت سر را در رویکردِ به شاهنامه، کنار بگذاریم و با چشمانی ژرف کاو و  به سخن ِنیما - بینایی ی ِ فوق ِ بینایی ها»، از لایه ی بیرونی و پدیدار ِآن بگذریم و ژرفْ ساختِ آن را با همه ی بُعدهای ناشناخته اش بنگریم. 


در گفتگویی که بین گردیه( خواهر بهرام چوبین) و بهرام چوبین صورت می پذیرد گردیه با صفاتی چنین توسط فردوسی حکیم توصیف می شود:


همی گفت هر کس که این پاک زن

چه نیکو سخن گفت بر انجمن


تو گفتی که گفتارش از دفترست

ز دانش بجا، سب او برتر است


در داستان بهمن، در توصیف همای(دختر بهمن) چنین آمده است:


یکی دخترش بود نامش همای


هنرمند و با دانش و پاکرای


همی خواندندی ورا چهرزاد


ز گیتی به دیدار او بود شاد


سخن بنده این است اگر ابیات الحاقی را بیان می کنیم ، بیاییم این ابیات هم بگویم و در حق فردوسی حکیم ‌، انصاف را رعایت کنیم 

بی تردید پیرامون جایگاه زن در شاهنامه فردوسی، گفتنی بسیار است و در این گفتار و مبحث میدان سخن باز و وسعت تحقیق گشاده است.


با احترام


سلام امروز قصدم این هست که بگم خداوند به من و شما میگه  من در قلب های شکسته جای دارم.‌!

دو کس کُشتی ای میگیرند یا نبردی میکنند
از آن دو کس، هر که مغلوب و شکسته شد، حق با اوست! نه با آن غالب!
زیرا که فرمود : انا عند القلوب المنکسره ( من نزد قلب های شکسته هستم )!



همه ما قبول داریم که مسافریم و روزی از این دنیا خواهیم رفت. هر مسافر باید از یه مسیری حرکت کنه تا به مقصد برسه. مقصد ما مسافر ها کجاست؟ کاملا واضحه. انا لله و انا الیه راجعون. ما قراره به سمت خدا بازگردیم. او ما رو خلق کرده و تنها او ما رو میپذیره. ما باید دوباره در خدا حل بشیم. 

منتها تا ناخالصی در وجودمون هست، نمیتونیم! باید این ناخالصی ها رو پاک کنیم. در دنیا، در سکرات موت، در عالم قبر، در عالم برزخ، در عالم قیامت. همه این مراحل برای پاک شدن ماست. برای خالص شدن ما! وقتی پاک شدیم، اون وقت میتونیم در خدا حل بشیم و با خدا یکی بشیم.

خب حالا که مقصد مشخصه، هر مسافر عاقلی، راهی رو انتخاب میکنه که نزدیکتر باشه. خود قرآن راه های زیادی رو نام برده و ما باید کوتاه ترین راه رو انتخاب کنیم. البته باید به یاد داشته باشیم که نزدیکترین راه، قطعا آسان ترین راه هم نیست! بلکه سخت ترین راهه! 

وقتی خدای مهربان عده ای رو به عنوان مقربان خودش معرفی میکنه، باید بدونیم اخلاق اونها، رفتار اونها میتونه سبب تقرب ما به خدا و در نهایت رسیدنمون به خدا باشه. 

از گفتار معصومین راه تقرب به خدا به دو قسمت تقسیم شده. یکی راهی به سمت بالا و دیگری راهی به سمت پایینه! اگر خدای سبحان جهتی می داشت، در عرش بود و در فرش نبود، در افلاک بود و در خاک نبود، انسان فکر می کرد که نزدیک ترین راه همون بالا رفتنه! خیلی باید علم داشته باشن، خیلی کمال داشته باشن، خیلی ولایت داشته باشن، خیلی اخلاص داشته باشن تا بالا برن و به خدا نزدیک بشن. اگر تنها راه نزدیکی به خدا همون راه بالا بود، باید اون راه بالا را شناسائی کرد و پیمود؛ منتها خدا جهتی نداره! در همه جهت ها و مکان هاست. خدا هم در عرش هست و هم در فرش! 

تنها راه قُرب اِلَی الله و مشاهده خدا این نیست که انسان عالم ترین، عاقل ترین، کامل ترین، عابد ترین انسانها باشه! اگر اون راه رو طی کرد، خُب خیلی از کمالات نصیبش میشه؛ اون البته اَقرَبُ الطُرُقه؛ ولی یک راه پائین هم داره! یه راه برجسته، یه راه فروتنی! اون راه برجسته نصیب هر کسی نمیشه. انبیاء هستن، اولیاء هستن، معصومان هستن، مرسلین هستن؛ اینها اون راه برجسته را طی میکنن؛ امّا راه پائین راه تواضعه و دل شکستگی و فروتنی و .

پس کلا دو راه هست! یا انسان به سمت خدا تقرب پیدا میکنه، یا خدا به سمت انسان! یا انسان میهمان خدا میشه یا میزبان او! اهمیت میزبانی از میهمان بودن کمتر نیست! اگر کسی دلش شکست و از همه جا ناامید شد، اون میتونه یه پناهگاهی رو شناسائی کنه و خودشو توش جا بده! 

اگر کسی دل شکسته داشت، این رو بدونه که میتونه میزبانی خدا رو به عهده بگیره! اگر دلشکسته شدی، بدون که برای میزبانی خدا انتخاب شدی. ما که توان راه بالا پیمودن رو نداریم! پس نزدیک ترین راه برای ما همون "قلب شکسته" ست که نصیب خیلی ها میشه. قدرش رو بدون اگه دلی شکسته داری. دلت رو با یاد خدا آروم کن!

اینکه میگن [اَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ اِذَا دَعَاهُ وَ یکْشِفُ السُّوء] نه یعنی وقتی مضطر شدی، اَمَّن یُجیبُ بخون! ما هر وقت مشکلی داریم، أمَّن یُجیبُ می خونیم. معنای آیه که این نیست! معنای آیه اینه که وقتی مضطر شدی، بگو: [یا اَلله]، جواب می گیری. برای اینکه مضطر رو فقط اون جواب میده! کسی که همه راهها به روش بسته شد، اون جوابشو میده! چون آدم وقتی مضطر شد، موحّد خوبی هم میشه. چون براش ثابت میشه که از هیچ کسی کاری ساخته نیست!


قضا کشتی آن جا که خواهد بَرَد

وگر ناخدا جامه بر تن دَرد

مکن سعدیا دیده بر دست کس

که بخشنده پروردگارست و بس
#سعدی
#بوستان


قضای الهی کشتی را آنجایی می بَرد که مقدر شده است و خدا می خواهد  .
حتی اگر ناخدای آن کشتی ، جامه و لباس خود را بدرد ، یعنی خودش را به سختی بیافکند ، نتیجه ای نخواهد داشت ، بی شک مقدر شده بود این کشتی به عمق دریا برود که چنین شد


نه نوحی هست
تا از موج و طوفان بَر کشد مارا

نه موسایی
که بشکافد عصایش آبِ دریا را.

نه ابراهیم
تا ناگه گلستان سازد از آتش

عرض تسلیت به پدران ، مادران و خانواده های داغدیدة سانحه کشتی نفتکش سانچی .


سعید رضائی



بسم الله الرحمن الرحیم                         

    با سلام در برنامه دورهمی جمعه شب ،جناب مدیری همچون شب های گذسته با موضوع معلم حرفش را آغاز  ، واین دلقک خود شیفته اظهار داشتند که حقوق معلم آنقدر پایین است که قیمت ساعت مچی سیگار فروش کنار خیابان از قیمت ماشین یک معلم بیشتر است ؛ مطلب دوم از افاضات جناب  این بود که معلم دوره ی ابتدایی من تنها هنرش تنبیه من بود . مطلب دیگر از بیانات وی این بود که به جهت پایین بودن حقوق معلمان ،اشخاص خوب ومستعد معلم نمی شوند ومعلمان به علت چند شغله بودن در کلاس درس فقط میخوابند وهراز گاهی با صدای اجازه خواستن دانش آموزان بیدار می شوند. اما  جناب مدیری ابتدا باید اعتراف کنم ما معلمان در تربیت افراد معدودی چون شما موفق نبوده ایم چراکه امروز دانش آموز ما به بهانه حمایت از معلم اقدام به هتک حرمت وتوهین به معلمان می کند ویا نماینده ی مجلسی که از کلاس درس معلم به وکالت ملت رسیده ، امروز به هنگام تجمع صنفی معلمان  ، حتی از پنجره خانه ملت نگاهی به آنان نمی کند .ومسئولی که امروز بر مصدر صدارت و وزارت نشسته است یادش رفته که این مقام را از معلمان دارد .  جناب مدیری  ، معلمان هرقدر هم حقوقشان کم باشد اجازه نمی دهند افرادحقیری چون شما عزت نفسشان را لگد مال کند وبه دلسوزی  دون هایی چون شما نیازی ندارند.
باید عرض کنم در خصوص فرمایشات گهربارتان حرفها زیاد دارم حیف که در این سطور نمی گنجد ولی حاضرم در همان برنامه دورهمی مناظره ای با جنابتان داشته باشم وملت ایران حرفهای من وشما را به قضاوت بنشینند.    

                                   
راستی هیچ از خود پرسیده ای که چرا با وجود اینهمه هنرمند متعهد و باتجربه چرا شما همیشه در شبکه های مختلف صداوسیما هستید؟ بگذار من بگویم از بس که برنامه های مختلف با دستمزد های کلان دارید ماشین های آنچنانی و بادیگارد  وغرور کاذب سرمستتان کرده است .
در فضای مجازی دیدم برای مجری گری برنامه های دهه فجر به مدت ده روز مبلغ صد میلیون خواسته اید، آری همین پول ها را به امثال شماها و همچنین هرزه هایی مثل گلشیفته فراهانی ها و خارج رفته های تازه به دوران رسیده، داده اند که وضع معلمان اینطور شده  است .


من به عنوان یک معلم اولا نصیحت می کنم در رفتار و گفتارتان دقت وتجدید نظر داشته باشید ودیگر اینکه هرگز پایتان را  از گلیم خود دراز تر نکنید  و در خصوص معلمان که عمرشان را برای تربیت واصلاح فرزندان میهن فدا کرده اند ، با این لحن سخن نگویید .

رضایی.


بسم الله الرحمن الرحیم 



معصومان (علیهم السلام)  بالاترین افتخارشان این بود که بندگان خدا بوده‌اند. گروه‏هایی که به شیعیان دربارۀ توسل به امامان» خرده می‏ گیرند و چه بسا به عمد این اشتباه را می‌کنند، نمی‌دانند که شیعه از نظر توحید در قلّه قرار دارد. 

همۀ‌ احترام شیعه برای امام حسین (علیه السلام)  این است که او عبد خداست و همۀ هستی ‏اش را در راه توحید داد. 

حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)  شب عاشورا تا صبح با خدا راز و نیاز می‌کرد و روز عاشورا در مقابل تیرهای دشمن، نماز جماعت خواند. ما این امام حسین (علیه السلام)  را در پیشگاه خدا واسطه قرار می‌دهیم. زیرا خود خدا به ما فرمان داده: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتتغوا الیه الوسیله  

معنی آیه :  ای کسانی که ایمان آورده‌اید! برای نزدیک شدن به خدا، به وسیله و ابزاری متمسک شوید.


 از پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله)  پرسیدند: منظور از وسیله»ای که در آیۀ آمده، چیست؟ ایشان فرمودند: مراد از وسیله» قرآن، من، علی، فاطمه، حسن و حسین است.

عیسی مسیح (علیه السلام)  وقتی در گهواره به سخن آمد، گفت:( قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا 

معنی : همانا من بندۀ خدایم، که مرا کتاب داده و پیغمبرم قرار داده است.


نظامی می فرماید : 

خدایا جهان پادشاهی تو راست  

ز ما خدمت آید ، خدایی تو راست 


فردوسی بزرگ می فرماید : 


جز از بندگی پیش یزدان مجوی 

مزن دست در نیک و بد  جز به اوی 




سلام خدمت همه بزرگواران

( عنوان پست امروز سخن خداست و سخن بنده نیست )


خداوند در آیه 12 سوره حجرات می فرمایند که :

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ


معنی : اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمان ها گناه است.


و اما سخن ما .

مخاطب این آیه مومنان هستند . اگر خودمان را مومن واقعی می دانیم باید از بدبینی به یکدیگر و شکاکیت دست برداریم چرا که اینها طبق دستور قرآن گناه هستند .

بسیاری از بدبینی ها، شکاکیت ها ، شاید ها و گمان های ناصواب و نادرست گناه است و ویرانی می آورد .

ویرانی آن زمانی است که با همین گمان های باطل تخم بی اعتمادی را در جامعه می کاریم و فرصت رشد و نمو را به آن می دهیم .


بارها دیده ایم که بسیاری از خانواده ها و زندگی ها به خاطر همین بدبینی ها و خیال ها و وهم های باطل از هم پاشیده شده است .علتش هم واضح و روشن است. بدبینی گناه است و گناه یعنی نافرمانی از امر خدا و نا فرمانی از امر خدا نتیجه اش ناکامی و شکست و سرگردانی در دنیا و آخرت است .


سخن آخر:

بله . گمان بد به همدیگر بردن طبق آیات قران گناه است .

ای کاش تا زمانی که از کسی خطایی ندیده ایم به آن فرد بد بین و مشکوک نشویم و اگر خطایی هم دیدیم بسپاریم به خدا که قضاوت کند ، زیرا خداوند بهترین قاضی است .


اما نمونه بارز این آیه در ادبیات ما در اشعار مولانا مشهود است .

حضرت مولوی بزرگ می فرمایند :

این خیال و وهم بد چون شد پدید

صد هزاران یار را از هم درید


بله ! مولانا هم می گوید وهم و خیال باطل و بدبینی باعث می شود افراد جامعه از هم دیگر جدا و دور شوند .


در دفتر اول مثنوی معنوی باز هم مولانا می فرمایند :

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من


شاید چیزی در درون من باشد که تو نمی دانی ! پس قضاوت و بدبینی ممنوع



نگارنده : سعید رضائی



ﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻮﺳﻒ ﻭﻗﺘ ﻣﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺎﻩ ﺑاندازند

ﻮﺳﻒ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩ!


ﻬﻮﺩﺍ ﺮﺳﺪ: ﺮﺍ ﻣﺨﻨﺪ؟! ﺍﻨﺠﺎ ﻪ ﺟﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻧﺴﺖ.!


ﻮﺳﻒ ﻔﺖ: ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﻓﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﻮﻧﻪ ﺴ ﻣﺗﻮﺍﻧﺪ با ﻣﻦ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺷﻤﻨ ﻨﺪ، ﺑﺎ ﺍﻨﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻧﺮﻭﻣﻨﺪ ﺩﺍﺭﻡ.!

ﺍﻨ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﺴﻠﻂ ﺮﺩ، ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﻪ

"ﻧﺒﺎﺪ ﺑﻪ ﻫ ﺑﻨﺪﻩﺍ ﺗﻪ ﺮﺩ."

الیس الله بکاف عبده ؟

{ﺁﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍ ﺑﻨﺪﺎﻧﺶ ﺎﻓ ﻧﺴﺖ؟}

ﺳﻮﺭﻩ ﺯﻣﺮ، ﺁﻪ36


rezaie.blog.ir





چهارشنبه_سوری_در_شاهنامه_فردوسی 

⚡️


 کتابی که در آن می توان نشانه هایی از برگزاری جشن  #چهارشنبه_سوری در میان ایرانیان یافت ، #شاهنامه_فردوسی است  .

⚡️⚡️


در  آن از جشنی در چهارشنبه  پایان سال سخن می رود  .



درباره ی  نیک بودن روز چهارشنبه برای برگزاری جشن در باور ایرانیان ، از داستان رزم  بهرام چوبینه با پرموده» پسر ساوه‌ شاه  آگاهی هایی می توان به دست آورد .

 در این داستان چنین می خوانیم : هنگامی که هر دو سپاه آماده­ ی رزم بودند، ستاره‌بینی بهرام را پند می‌دهد که :⚡️


ستاره شمر گفت بهرام را           

           که در چارشنبه » مزن کام را


اگر زین بپیچی گزند آیدت        

                همه  کار  ناسودمند  آیدت


یکی باغ بد در میان سپاه         

       از این روی و زان روی بد رزمگاه


بشد چارشنبه » هم از بامداد     

            بدان باغ  کامروز باشیم شاد


ببردند پرمایه گستردنی           

       می  و  رود  و  رامشگر و خوردنی


ز جیحون همی آتش افروختند   

               زمین و هوا  ار همی سوختند


#شاهنامه_فردوسی


⚡️⚡️⚡️⚡️



گروهی از پژوهشگران  گذر سیاوش از آتش   را دستمایه ای برای پدیدارشدن جشن چهارشنبه سوری دانسته اند .چنان که در شاهنامه آمده است ، سیاوش   ، فرزند  کاووس شاه در هفت سالگى  مادر را از دست مى دهد  و  پادشاه   همسر دیگری به نام سودابه برمی گزیند . سودابه که زنى زیبا و هوسباز بود  ، عاشق سیاوش مى شود :

 یکى روز کاووس کى با  پسر                                              نشسته  که  سودابه  آمد  ز در

 ز نـاگـاه  روى  سیاوش  بدید                                                پراندیشه  گشت  و دلش  بردمید

ز عشق  رخ  او قرارش  نماند                                              همه  مهر اندر  دل  آتش  نشاند

سودابه که در اندیشه بود تا به گونه اى  ، سیاوش را به کاخ  خویش بکشاند، دختر زیبا  و جوان خود را بهانه  ی حضور سیاوش کرده و او را به نزد خویش فراخواند :

که باید که رنجه کنى پاى خویش                                       نمائى  مرا   سرو   بالاى   خویش

بیاراسته  خویش  چون   نوبهار                                       به گردش  هم  از  ماهرویان  هزار

 آنگاه  که  سودابه  سیاوش را در کاخ خویش یافت  ، به او گفت :

هر آنکس  که  از  دور بیند  ترا                                    شود   بیهش   و   برگزیند   ترا

ز من هر چه خواهى، همه کام تو                                 بر آرم  ،  نپیچم  سر از  دام   تو

من  اینک  به  پیش  تو افتاده ام                                    تن  و  جان  شیرین  ترا   داده ام

سودابه پس از آن که از مهر و دلبستگی خود به سیاوش مى گوید ، همزمان به او نزدیک مى شود و ناگاه او را در آغوش می کشد و مى بوسد :

سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد                           همانا    که  از  شرم  ناورد    یاد

رخان سیاوش چو خون  شد ز شرم                           بیاراست  مژگان به   خوناب  گرم

چنین  گفت با  دل  که   از کار  دیو                           مرا     دور    داراد    کیوان خدیو

 نه   من   با  پدر   بى وفائى   کنم                             نه     با    اهرمن    آشنائى    کنم

سیاوش با  خشم  و اضطراب  و دلهره  به  نامادرى  خود  گفت :

سر     بانوانى    و   هم   مهترى                          من ایدون   گمانم   که   تو  مادرى

پس از آن از جاى برخاست و عزم خروج از کاخ سودابه را کرد  ؛ اما سودابه  که از برملا شدن واقعه  بیم داشت  ،داد و فریاد کرد و درست بسان افسانه ی  یوسف و زلیخا  ، دامن پاره کرد  و گناه را  به  گردن سیاوش انداخت . بارى ،  سیاوش به سودابه  گفت  که پدر را آگاه خواهد کرد :

از آن تخت برخاست با خشم و جنگ                               بدو  اندر آویخت    سودابه   چنگ  

بدو   گفت  من  راز  دل   پیش   تو                                 بگفتم     نهانى      بد اندیش       تو

مرا خیره  خواهى  که  رسوا  کنى؟                               به       پیش   خردمند   رعنا    کنى؟

بزد  دست  و   جامه   بدرید   پاک                                 به ناخن دو رخ  را  همى  کرد  چاک

برآمد  خروش از  شبستان     اوى                                فغانش  ز  ایوان    برآمد   به   کوى

در پى جار و جنجال سودابه ، کیکاووس از جریان آگاه  شد  و از سیاوش توضیح خواست  . سیاوش به پدر گفت  که  پاکدامن است  و براى اثبات آن آماده است  تا از کوه آتش بگدرد . سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم از آتش خواهم گدشت :

سیاوش    بیامد   به   پیش  پدر                                        یکى  خود  و  زرین  نهاده  به  سر

سیاوش  بدو  گفت   انده   مدار                                       کزین سان  بود    گردش    روزگار

سیاوش سپه را بدانسان  بتاخت                                       تو  گفتى که اسبش  بر  آتش  بساخت

ز  آتش  برون  آمد   آزاد مرد                                       لبان  پر ز خنده  به  رخ  همچو  ورد

چو بخشایش  پاک  یزدان  بود                                       دم    آتش    و    باد    یکسان    بود

سواران    لشکر   برانگیختند                                       همه    دشت    پیشش    درم   ریختند

سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى ، سوار براسب  سیاهش از آتش گدشت و تندرست  بیرون آمد   :

یکى  شادمانى  شد  اندر  جهان                                    میان     کهان        و   میان   مهان

سیاوش  به  پیش جهاندار  پاک                                    بیامد   بمالید   رخ    را   به    خاک

 که از نفت آن کوه آتش پَِـرَست                                    همه  کامه  ی  دشمنان   کرد   پست

 بدو گفت شاه ، اى  دلیر    جهان                                  که   پاکیزه تخمى   و    روشن روان

چنانى  که  از   مادر      پارسا                                   بزاید    شود     بر    جهان    پادشا

سیاوخش  را تنگ  در بر گرفت                                  ز   کردار   بد  پوزش   اندر  گرفت

مى آورد  و رامشگران  را بخواند                               همه     کام ها   با   سیاوش     براند

سه روز اندر آن سور مى  در کشید                             نبد   بر   در    گنج بند   و    کلید  !

از آنجا که  آزمایش  گذر از آتش  در بهرام شید (سه شنبه) پایانی سال روى داده بود ، از چهارشنبه  تا  ناهید شید (جمعه  یا  آدینه) جشن ملى اعلام  شد و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سور و شادمانى  برپا  شد. از آن پس به یاد  گذر  سرفرازانه  ی سیاوش از آتش  ، ایرانیان  همه ساله  ،  واپسین شب بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او ، با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند  .

   هاشم رضی ، از پژوهشگران معاصر در باره ارتباط چهارشنبه سوری و گذر سیاوش از آتش  ، چنین می گوید : سیاوش در پایان سال ۱۰۱۳ گیش از میلاد به دستور افراسیاب کشته شده و یک روز پس از کشته شدن سیاوش ، فرزندوی کیخسرو در روز پنجشنبه ، یکم فروردین ۱۰۱۲ پیش از میلاد در توران متولد می شود . و چون در آیین زرتشتی سوگواری در رثای مردگان جایز نیست ، پارسیان زرتشتی در آخرین شب چهارشنبه پایان سال از آتش می گدشته اند تا خاطره سیاوش به منظور دفاع از عفت و پاکدامنی ، جاودان بماند. » [ ۳ ]

در چند دهه اخیر جشن چهارشنبه سوری که در واقع جشنی برای شادمانی  مردم  ،و  دربرگیرنده ی بسیاری رسم های زیبا همچون قاشق زنی ، کوزه شکستن ، شالگردانی ،  فالگوش ایستادن و آتشبازی بود ، با همراه شدن با  کاربرد ترقه ها  و مواد آتشزای  خطرآفرین  ، چهره ای خشن یافته است و  از معنای راستین خود دور شده است ؛ تا جایی که ماجراجویی گروهی از جوانان ، سبب شده است گروهی از سالمندان و کهنسالان که ایستادن در کنار جوانان در پای آتش  را بسیار دوست می دارند ، از بیم آسیب دیدن ، نشستن در کنج خانه و پای تلویزیون را بر رفتن به کوچه و خیابان ترجیح دهند و این جشن ملی  به گونه ای  کم فروغ  برگزار شود . برای زنده کردن این رسم ها و آیین های زیبا اراده ای استوار در اندازه ملی را باید به کار بست  تا با شناساندن این رسم های زیبا  در قالب فیلم ، پویانمایی و دیگر برنامه های  دیداری و شنیداری ، بار دیگر ،  این جشن با همه رسم های آن اجرا شود و جایگاه باشکوه خود در زندگی ما ایرانیان  را بازیابد .

پی نوشت ها :

۱.ابوجعفرمحمد بن جعفر نرشخی . تاریخ بخارا . ترجمه ی : ابونصر قبادی . به کوشش : تقی مدرس رضوی . تهران ، بنیاد فرهنگ ایران ، ۱۳۵۱ ، ص ۳۷ .

۲.  فردوسی ، ابوالقاسم . شاهنامه­ ی فردوسی . به تصحیح رستم علی‌یف ، انستیتوی خاورشناسی آکادمی علوم اتحاد شوروی، جلد هشتم، مسکو، ۱۹۷۰، ص ۳۷۷ تا ۳۷۹۹؛ بیت آخر به نقل از نسخه­ ی دستنویس موزه­ ی بریتانیا .

۳ .   رضی ، هاشم . جشن های آتش . تهران ، انتشارات بهجت ، ص ۹۶.

 


تــــوی کلاس درس خــــدا؛


اونـــی که ناشُکـــــری میکنه رَد مـیشه!


اونــی که نــــاله میکنه تجــــدیـد میشه!


اونــی که صَبــــر میکنه قبـــــول میـشه!


اونــی که شکُــــرمیکنه شاگردمـمتـــاز میـشه!


دعـــا میکنم شـاگردان مـمـتــاز خـــدا بـاشیـد.


شمـــا هـم دعـــا کنـید هـمـکـــلاس بـشیم.



او که همنام خداوندجهان است وکیل

برسرمشکل مردم نگران است وکیل

گاه رودیست خروشان که به دریابرسد

گاه آرام ترازآب روان است وکیل

همه ی فکروتلاشش پی احقاق حق است

مثل یک کوه پناه دگران است وکیل

بالی ازعدل وعدالت به تنش دوخته اند

باز در اوج فلک درطیران است وکیل

  دل مظلوم به گرمای وجودش گرم است

چون چراغیست که خورشیدنشان است وکیل

خنده ای برلب مظلوم اگرمی بیند

شادی اش بیشترازحدبیان است وکیل

 زخمهامیخوردازدست رقیبان حریص

ولی ازلطف خودمرهم جان است وکیل

عزت خویش به هرجاه وبهایی ندهد

چون که هم پایه مردان جهان است وکیل

درترازوی عدالت کفه اش سنگین است

عشق درباطن اودرجریان است وکیل

 خون دل می خوردآنکس که حیایی دارد

چون خدا،حافظ اسرارنهان است وکیل

گرچه از جورزمان گاه دلش می گیرد

گل لبخندبه لبهایش عیان است وکیل

هنرازدست وزبانش همه جامی ریزد

کمترین مایه ی او فن بیان است وکیل

 پول ناحق نخورد،میل به ناحق نکند

گرچه گویندفلان است وفلان است وکیل

 ترسی ازظلم نداریم دراین دارفنا 

تاخدا بر دل ماغمزدگان است ((وکیل))


هوا بس ناجوانمردانه سرد است .


سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ،

سرها در گریبان است .

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .

نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ،

که ره تاریک و لغزان است .

وگر دست ِ محبت سوی کس یازی ،

 به اکراه آورد دست از بغل بیرون ؛

 که سرما سخت سوزان است .

نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک 

 چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .

نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم 

ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟

 مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر ِ پیرهن چرکین !

هوا بس ناجوانمردانه سرد است . آی. 

دمت گرم و سرت خوش باد !

سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای!

منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم .

منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور .

 منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور .

نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم .

بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم .

حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد .

 تگرگی نیست ، مرگی نیست .

صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است .

من امشب آمدستم وام بگزارم.

 حسابت را کنار جام بگذارم .

چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟

فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست .

حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است .

و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده .

به تابوت ستبر ظلمت نه توی ِ مرگ اندود ، پنهان است .

حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است .

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت .

هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان ،

نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین ،

درختان اسکلتهای بلور آجین .

زمین دلمرده ، سقفِ آسمان کوتاه ،

غبار آلوده مهر و ماه ،

زمستان است .

مهدی اخوان ثالث 

برای پیوستن به کانال کافه شعر فرهنگیان ، تصویر زیر را 

کلیک کنید ‌

،





5 اسفند، روز بزرگداشت خواجه نصیر الدین طوسی و روز مهندس گرامی باد 


خواجه نصیرالدین طوسی شاعر، فیلسوف، متکلم، فقیه، دانشمند، ریاضی دان و منجم ایرانی سده هفتم است. به افتخار روز تولد این دانشمند بزرگ، پنجم اسفند به عنوان روز مهندس نام گذاری شده است.

روز مهندس

روز پنجم اسفند ماه در تقویم رسمی کشور ایران به عنوان روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس نام گذاری شده است.


خواجه نصیر الدین طوسی، دانشمند و فیلسوف بزرگ شیعی است که مدت‌هاست فعالیت‌های او در زمینه‌ی نجوم، ریاضیات و کلام، مورد توجه دنیا قرار دارد. ساخت رصدخانه‌ و کتابخانه‌ی مراغه، از مهم‌ترین فعالیت‌های وی بوده است. بزرگانی چون علامه حلی و قطب‌الدین شیرازی، دست‌پروده‌ی این دانشمند شیعه مذهب بوده‌اند.

اما یکی از ابعاد خواجه نصیر که به علت شهرت او در سایر زمینه‌ها، کمتر مورد توجه قرار گرفته است، جنبه‌ی ادبی اوست.کتاب معیار الاشعار» طوسی را در نقد شعر و علم عروض از آثار گران‌سنگ در این زمینه دانسته‌اند. همچنین خواجه نصیر اشعار بسیاری سروده است، که تعداد کمی از آن‌ها به دست ما رسیده است. به مناسبت روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی، به ذکر سه رباعی زیبا از وی می‌پردازیم:


هفتاد و سه قوم در جهان می‌پویند
هر یک برهان مختلف می‌جویند

سر رشته حق به دست یک طایفه است
باقی به خوش‌آمدی سخن می‌گویند

 آنان که در این دیر فنا می‎آیند
بس جایگهی نیست، کجا می‎آیند

کو آن که خبر دهد به ناآمدگان
کانها همه رفتند، چرا می‎آیند

امروز منم نعره‎ن از پی دل
بر سر چو ن دست‎ن از پی دل

آواره ز خان و مان روان از پی دل
جور همه ناکسان چشان از پی دل




خودخواهی فکری و مادی، هر دو به یک اندازه زشت و ناپسند هستند.((کیم وو چونگ)) 

مفهوم زندگی در از خودگذشتگی یافت می‌شود، نه در خودخواهی و خودپسندی.((کیم وو چونگ)) 


احساس نیاز به تکبر و فخرفروشی را در وجودتان سرکوب کنید و در برابر، دستاوردهای دیگران را نیکو شمارید.((وین دایر)) 

یک انسان خودخواه، هرگز نمی‌تواند شادمان بوده و آرامش ذهنی داشته باشد.((پرمودا باترا)) 


جنگل ثمرنداشت تبر اختراع شد


 هابیل ها مزاحم قابیل میشدند افسانه ی حقوق بشر اختراع شد


 مردم خیال فخر فروشی نداشتند چیزی شبیه سکه و زر اختراع شد 


فکرجنایت از سر ادم نمیگذشت تا اینکه تیغ و تیر و سپر اختراع شد


 باخواهش جماعت علاف اهل دل!!! چیزی به نام شعر و هنر اختراع شد





چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد.

نه فقط شبه عبایی مشکیست

که سرت بندازی

و خیالت راحت

که شدی چادری و محجوبه!

.

چادر مادر من فاطمه، حرمت دارد

قاعده، رسم، شرایط دارد

شرط اول همه اش نیت توست.

محض اجبار پدر یا مادر

یا که قانون ورودیه دانشگاه است

یا قرار است گزینش شوی از ارگانی

یا فقط محض ریا

شایدم زیبایی، باکمی آرایش!

نمی ارزد به ریالی خواهر.

چادر مادر من فاطمه،شرطش عشق است

عشق به حجب و حیا

به نجابت به وفا

عشق به چادر زهرا

که برای تو و امنیت تو خاکی شد

تا تو امروز شوی راحت و آسوده

کسی سیلی خورد

خون این سیل شهیدان 

همه اش با هدف چادر تو ریخته شد.

.

خواهرم 

حرمت این پارچه ی مشکی تو

مثل آن پارچه مشکی کعبه والاست

یادگار زهراست

نکند چادر او سرکنی اما روشت

منشت

بشود عین ن غربی

خنده های مستی

چشمک و ناز و ادا

عشوه های ناجور

.

به خدا قلب خدا می گیرد

به خدا مادر من فاطمه شاکی بشود

به همان لحظه سیلی خوردن

لحظه پشت در او سوگند

خواهرم

چادر مادر من ، فاطمه ، حرمت دارد

خواهرم!

من،پدرم ایل و تبارم 

همه ی دار و ندارم

به فدایت

حرمتش را نشکن.



#بیایید مدافع #حیا باشیم 




شرح و تلخیص کتاب جغرافیای سوم انسانی

مخصوص امتحانات ترم اول

نکات کلیدی و سوالات مهم

سایر دروس و کتب پایه های مختلف نیز ان شا الله در فرصت های آتی جمع آوری و انتشار خواهد شد .

برای دریافت فایل کلیک کنید .

دریافت فایل


رضایی- دانشجوی کارشناسی دبیری زبان و ادبیات فارسی


باسمه تعالی

با سلام 

اخیرا در فضای اینترنت شاهد اشعاری وطن پرستانه و نژاد پرستانه  و منفعت طلبانه ، از جمله شعر فوق هستیم که به دروغ به  فردوسی نسبت می دهند.

طبق مطالعاتی که در  متن اصلی شاهنامه چاپ مسکو صورت گرفته است این ابیات در متن اصلی موجود نمی باشد . 

 در ضمن واژه ی آریایی» در شاهنامه وجود ندارد.




بسم الله الرحمن الرحیم 


زخم زبان پیامدهای بسیار مخربی در زندگی دارد که در پاره‌ای موارد، جبران آنها امکان‌پذیر نخواهد بود.
در روابط خانوادگی شاهدیم که این زبان و کنترل نکردنش چه پیوندهای عاطفی عمیقی را از هم گسسته است، والدین را از فرزندانشان جدا کرده و همسران را از هم متنفر ساخته است .

چه دوستی های عمیقی که توسط آن به دشمنی تبدیل شده است .
و چه بدبختی ها که به بار نیاورده است.
از همین رو در روایات ما بسیار به کنترل زبان سفارش شده است و از آفات زبان بر حذرمان می دارند .

آفات زبان بسیار زیاد هستند و توضیح هر کدام مبحثی جدا می طلبد، در این مجال سعی میکنیم به آفتی بپردازیم که بسیار گزنده و تلخ است، و چون نیش مار تا عمق جان یک شخص فرو می رود و دل آزرده و غمگین رهایش می کند.

صحبت از "زخم زبان زدن " است عادت زشتی که خیلی ها دارند ، که با کنایه و اشاره نقطه ضعف های طرف مقابل را به رخ او می کشند .

آنچه ما در روایات نورانی اهل بیت علیهم السلام مشاهده می‌کنیم از جمله سفارش‏هایی که شده در رابطه با یک زندگی مسالمت‌آمیز و در کنار هم زیستن این است که انسانها از هر نوع پرخاش، زخم زبان زدن، هر نوع تعبیراتی که در شأن یک انسان نیست، پرهیز شده است .

انسان گل سر سبد عالم هستی و دارای ویژگی های ممتازی است که این ویژگیها تا جایی وجود دارد که زبان خوش کاربرد دارد قاعدتاً نباید نیازی باشد انسان متوسل شود برای پیشبرد اهداف نفسانی خودش به طعنه زدن، زخم زبان زدن به دیگران؛

چون به قول آن شاعر عرب گفت که: جراحات السّنان لها التیام و لا یلتام ما جرح اللّسان»؛
جراحت هایی که از طریق شمشیر و نیزه و امثال ذلک بر بدن انسان آشکار می شود اینها التیام پیدا می‌کند بالاخره زخم است و مرهم و دارو می گذارند و گذر زمان التیام بخش این زخم هاست اما جراحت های زبان التیام بخش نیستند.

امام باقرعلیه السلام فرمود:

درباره این گفته خداوند که با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود:
بهترین سخنى که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهنده، زخم زبان زن بر مۆمنان، زشت گفتار،
بد زبان و گداى سمج را دشمن مى دارد. 

امام حسین علیه السلام:

زبان آدمیزاد ، هر روز به اعضاى او نزدیک مى شود و مى گوید:
چگونه اید؟
آنها مى گویند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستیم و مى گویند:
از خدا بترس و کارى به ما نداشته باش: و او را سوگند مى دهند و مى گویند:
ما فقط به واسطه تو پاداش مى یابیم و به واسطه تو، مجازات مى شویم.

در مهارت‌های ارتباطی وقتی شخصی می‌داند که چگونه صحبت کند، از زخم زبان استفاده نمی‌کند و پیامدهای گفتار خود را در نظر می‌گیرد. انسان‌های عصبی که آستانه تحمل کمتری دارند، عموما متهم به این مساله هستند که زخم و نیش زبان بیشتری دارند.

جواب‌های سربالا و سرزنش‌آمیز دلیل بر پرعقده بودن و عصبیت پاسخ دهنده است و ناشی از آن است که وی شیوه برقراری ارتباط را نمی‌داند. واکنش‌های کلامی که با تعمق و منطقی و بدون حب و بغض باشد. قطعا ارتباط بهتری را رقم می‌‌زند و موجب پایداری زندگی می‌شود.

امام باقر علیه السلام:
إِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ کُلِّ خَیرٍ و َشَرٍّ فَیَنبَغى لِلمُومِنِ أَن یَختِمَ عَلى لِسانِهِ کَما یَختِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ؛
براستى که این 
زبان کلید همه خوبیها و بدیهاست پس سزاوار است که مومن بر زبان خود مهر زند، همان گونه که بر (کیسه) طلا و نقره خود مُهر مى زند.


شعر

بر سر مزرعه سبز فلک 

باغبانی به مترسک می گفت 

دل تو چوبین است 

و نداست که زخم زبان 

دل چوب را هم می شکند .



       


ما  فعالان فضای مجازی بیکار نیستیم !


گاهی از ما پرسیده می شود که:

 چرا اینقدر برای فضای مجازی وقت میگذارید، مگر بیکارید؟  


▫ما در فضای مجازی به دنبال تفریح و سرگرمی نیستیم.

▫به دنبال پر کردن اوقات فراغت هم نیستیم .

▫به دنبال اسم و رسم نیستیم.

▫به دنبال التماس دعا از مسؤلین نیستیم.

▫به دنبال ریا و خود نمایی و تظاهر نیستیم.


نگاه ما به فضای مجازی متفاوت است .


ما فضای مجازی را یک جبهه جنگ می دانیم. 

جنگ همیشه با شلیک توپ و تفگ نیست .


فضای مجازی میدان مبارزه است و مبارزه بوده و هست و خواهد بود ،فقط شکل و نوع آن تفاوت کرده است .


مبارزه مرد میخواهد نه انسان بیکار.


همانطور که در دوران جنگ مسلحانه و به تعبیری "جنگ سخت" مردانی حضور یافتند که :

 خانواده داشتند،

 درس و دانشگاه داشتند،

 کار و زندگی داشتند.

بیکار نبودند ،ولی بزرگترین کارشان شد دفاع از اسلام و انقلاب و از همه چیز خود گذشتند و ایثار نمودند.


اکنون نیز در میدان "جنگ نرم" باید حضور یافت. ما که لیاقت بیش از این را نداریم و  از هیچ چیزمان نگذشتیم جز اوقات فراغت خود برای دفاع به حد توان و وسع خود.


لا یکلف الله نفسا الا وسعها 


 به فرموده رهبر انقلاب؛


فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد.

و عرصه فرهنگی عرصه جهاد است.


اگر از فضای مجازی غافل شویم اگر نیروهای مؤمن و انقلابی این میدان را خالی کنند مطمئنا ضربه خواهیم خورد.

هر کس به اندازه وسع و توان و هنر خود باید در این میدان حضور یابد .


1⃣گاهی انسان حرف حق را می تواند با استدلال قوی و با زبان شیوا و هنرمندانه بیان کند که این حرف به گوش و چشم هزاران و شاید میلیونها مخاطب برسد .


2⃣گاهی شاید ما حرفی برای گفتن نداشته باشیم اما می توانیم انعکاس کارهای خوب و هنری دیگران در فضای مجازی بشویم . 

3⃣گاهی با یک کلام ،یک جمله می توانیم باعث تقویت روحیه جناح مؤمن انقلابی فعال در فضای مجازی بشویم.



به اعتقاد من ، امروزه ذکر مستحبی بعد از نماز ما ، کار فرهنگی و جهادی در فضای مجازی است.


به فرموده رهبر فرزانه انقلاب :


رایانه و فضای مجازی که الان در اختیار شماست اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید ، می توانید یک حرف درست خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمی شناسید ، برسانید . این فرصت فوق العاده ای است مبادا این فرصت ضایع شود . اگر ضایع شد ، خدای متعال از من و شما در روز قیامت سوال خواهد کرد . ۹۱/۷/۲۰


البته ورود در فضای مجازی احتیاج به؛

ایمان 

علم 

ذوق و سلیقه و هنر

دارد و بزرگترین آفت این کار گرفتار شدن به ؛

غرور 

ت زدگی 

حسادت 

سطحی نگری

روز مرگی  


می باشد.


دشمن دارد با این ابزار ایمان و غیرت و اعتقادات جوانان ما را نشانه می گیرد و در سایه بی عرضگی و بی لیاقتی بعضی از مسئولان فرهنگی و رسانه ای  کشور ، تا حدودی در این جنگ موفق بوده است .

 باید جواب کار فرهنگی باطل آنان را با کار فرهنگی حق داد. 

ما را در این میدان مبارزه یاری کنید

ما میخواهیم مبارزه کنیم .

مامیخواهیم جهاد فرهنگی کنیم .


نکته مهم : در این متن ، منظور از ما ، جوانان و افراد با ایمان یا معتقد است ، نه افراد بی غیرت و بی دینی که این روزها در فضای مجازی با انتشار مطالب مستهجن ، ضد دین ، ضد اسلام ، ضد مراجع ، نژادپرستانه و . آب به آسیاب دشمن می ریزند و کارگر بی جیره و مواجب دشمن اند . اینجور افراد بی غیرت را اگر قابل هدایتند خدا به راه راست هدایتشان کند و اگر نه ، خدا به درک اسفل السافلین هدایتشان کند . و لعن الله علی المشرکین و الکافرین


پیامبر اکرم می فرمایند:

در راه خدا با دستهای خود جهاد کنید  اگر نتوانستید با زبانهای خود و اگر بازهم نتوانستید ، با قلب خود جهاد کنید.


 نهج الفصاحه 


والعاقبةللمتقین


سعیدرضائی


گنجشکی با عجله و با تمام توان به آتش نزدیک می‌شد و برمی‌گشت‌!

پرسیدند : چه می‌کنی؟

پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می‌کنم و آن را روی آتش می‌ریزم…

گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می‌آوری بسیار زیاد است و این آب فایده‌ای ندارد.

گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما آن هنگام که خدا می‌پرسد: زمانی که دوستت در آتش می‌سوخت تو چه کردی؟

پاسخ می‌دهم: هر آنچه از من بر می‌آمد!!



با سلام.

بسم الله الرحمن الرحیم 


"فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ"


ترجمه الهی قمشه ای /آیه 102 سوره صافات:


"آن گاه که ( پسر ابراهیم (ع) رشد یافت و) با او به سعی و عمل شتافت (یا در جهد و عبادت یا در سعی صفا و مروه با پدر همراه شد) ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم، من در عالم خواب چنین می‌بینم که تو را قربانی (راه خدا) می‌کنم، در این واقعه تو را چه نظری است؟ جواب داد: ای پدر، هر چه مأموری انجام ده که ان شاء اللّه مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت."



عید سعید قربان بر شما مبارک باد .


rezaie.blog.ir



باسلام


✅سه دعا برای شناخت، سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام و عجل الله تعالی فرجه الشریف وظیفه هر شیعه مهدوی است.



سه دعا برای امام زمان علیه السلام: 


۱ـ دعا برای شناخت امام زمان (علیه السلام)


معرفت و شناخت امام زمان، امری حتمی و ضروری است، چرا که طبق حدیث نبوی مرگ کسی که نسبت به امام زمانش آگاهی ندارد، مرگ جاهلیت است. بنابراین یکی از وظایف یک مسلمان این است که امام زمانش را بشناسد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزد. از جمله کوشش‌ها دعا برای شناخت امام از حضرت حق تعالی است که از خدا استعانت بجوید و بخواهد که معرفت امام را برای او میسر و مقدور نماید.


در این مورد دعای معروفی است که مرحوم کلینی در کتاب اصول کافی نقل کرده است. در این دعا پس از درخواست معرفت خدا و معرفت رسول خدا، معرفت امام مسألت می شده و دستور مواظبت آن به مۆمنان و منتظران ظهور حضرت داده شده است:


اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ‏؛ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ‏؛ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏.


اى خدا تو مرا به خود شناسا کن که اگر تو شناسایم به خویش نفرمایى رسولت را نخواهم شناخت؛ اى خدا تو رسولت را به من بشناسان و گرنه حجتت را نخواهم شناخت؛ خدایا تو حجتت را به من بشناسان و گرنه از دین خود گمراه خواهم شد.


کسی که شیفته واقعی امام زمان (علیه السلام) است در دعا برای ظهور مولایش اسیر الفاظ و گرفتار عبارت پردازی نیست، بلکه از عمق جان دعا می کند و با تمام وجود گمشده اش را می طلبد، تنها زبانش سخن نمی‌گوید، بلکه قلبش در هجران یار می سوزد، دلش در فراق محبوب مضطرب است و دیدگانش در انتظار دیدار اشکبار است

بزرگان دین به دوستان و مۆمنان و عاشقان حضرت مهدی دستور مواظبت این دعا را برای همیشه داده‌اند، بنابراین می‌توان آن را یکی از وظایف شمرد.



۲ـ دعا برای سلامتی امام زمان (سلام الله علیه)


یکی از وظایف دوستان امام این است که برای سلامت و صیانت حضرت از خطرات و بلایایی که جان امام را تهدید می کند، با هر زبانی که بدان مسلطند، دعا کنند و بهتر آن است که دعاهای مأثور را بخوانند (مانند: دعای اللهم کن لولیک.) و ادعیه دیگر که در مفاتیح الجنان آمده است.


۳ـ دعا برای تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)


یکی از وظایف مسلم شیعیان در زمان غیبت امام زمان، دعا برای قرب ظهور و درخواست تعجیل در قیام آن حضرت است. شیعه راستین و دلباخته امام زمان کسی است که در هر صبح و شام و با هر نماز و نیاز دست حاجت به پیشگاه خدای رۆوف دراز کرده و از او ظهور مولایش را بطلبد.


عاشق دلباخته صبح و شام نمی‌شناسد و در تمام ساعات منتظر ظهور یار و مشتاق دیدار جمال محبوب است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:


فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً

باید در هر صبح و شام در انتظار ظهور صاحب خود باشی.


و در حدیث دیگر فرمودند:


وَ تَوَقَّعْ اَمْرَ صَاحِبِکَ لَیْلَکَ وَ نَهارَکَ

باید شب و روز منتظر فرار رسیدن ظهور صاحب خود باشی.


بنابراین بر همه شیفتگان آن حضرت لازم است دائم به یاد آن امام همام بوده و برای تعجیل در ظهورش دعا کن‌اند و از خدا ظهور او را هر چه سریع تر بخواهند، چرا که با آمدن او تمام ملل نجات می یابند و شیعه به اوج عزت وعظمت خود می رسد.


یقیناً در دولت اهل بیت پیامبر شیعیانشان به اوج عزت خواهند رسید و دشمنانشان به حضیض ذلت، چنانکه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) فرمودند:


أکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ

برای فرج ما بسیار دعا کنید چرا که فرج شما در آن است.




باسمه تعالی

باسلام


در فضلیت شهر قـم و اهل آن روایات بـى شمارى وجـود دارد. علامه بزرگوار شهید قاضـى نـورالله شـوشتـرى در ایـن زمینه مـى گـویـد: 

اخبارى که درفضلیت قم و اهل قـم از رسول خدا(ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) روایت شـده, فراوان است. از ایـن رو به ذکر گزیده اى از آنها مى پردازیم: 


پیامبر(ص) فرمـود: هنگامـى که به آسمان چهارم برده شدم  به گنبدى از لولـو که چهار رکـن و چهار در داشت و گویا از حریر سبز بود, نگریستم. گفتـم: جبرئیل ایـن گنبـدى که بهتر از آن را در آسمان چهارم نـدیـده ام  چیست؟ 

جبرئیل گفت: محبـوبـم محمـد, ایـن صـورت شهرى است که بـدان قـم گـویند.در آن بندگان مـومـن خـدا جمع مـى شـوند و منتظر محمـد و شفاعتـش در روز قیامت و حسابرسـى هستند. بر آنان غم و انـدوه و نـاراحتیها و نـاخشنـودیها وارد مـى شـود. 

در صـورتـى که مقصـود از ایمان ذکـر شـده در روایت بـالا, ایمان واقعى و مـومنان راستیـن باشـد, نمى تـوان برداشت کرد که تمامـى افرادى که در شهر قـم هستند, همگـى بنده مـومـن خدا مـى باشند. 

چـون افراد بى قید وبند همیشه از صدر اسلام تاکنـون در ایـن شهر بـوده اند و به سبب گناه و معصیت خـویـش, اسباب نزول بلا بر ایـن مکان مقدس را فراهم مى کرده اند. در روایتى به فراهـم بودن اسباب بلا بـر اهل قـم در زمان امام رضـا(ع) اشـاره شـده است. در ایـن روایت مى خوانیم: شخصى به نام زکریاى قمى عرض کرد: مولاى مـن, مـى خـواهـم از محلـى که خاندانـم در آنجا هستند, به جایـى دیگر بـروم; چـون مـردم سفیه بسیـار شـده اند. 

امام فرمود: ایـن کار را نکـن زیرا بلاها به واسطه تو از اهل قم دفع مـى شـود, چنـانکه بلا از مـردم بغداد به وسیله ابـوالحســـن کاظم دفع مى گردد.


باسمه تعالی 

باسلام

هیچگاه زن ایرانی در طول تاریخ تنش را به دیگران نشان نداده است.

افتخار میکنم که در تخت جمشید یا نقش های بیستون صورت زن نمیبینیم


افتخار میکنم که زن در شاهنامه افتخارش این است که تنش را حتی آفتاب هم ندیده است.

در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فرودسی می خوانیم که :

منیژه منم دخت افراسیاب
ندیده تنم آفتاب
همه دخت توران پوشیده روی

همه سرو بالا همه مشک بوی


تو که اینگونه در مقابل مقبره کوروش دست به بالا گرفته ای، و خود را به همگان می نمایی آیا ایرانی هستی؟

بعید می دانم تو یک ایرانی باشی


((پوزش می طلبم بابت عکس))


Rezaie.blog.ir



به نام خدا
ساده زیستی  و تشکیل زندگی به شیوه ساده و با امکانات ساده در سیره پیشوایان دین و حضرت علی (ع) و سایر امامان  یک اصل است .

بعضی از افراد می گویند اصل ساده زیستی که در سیره امام علی (ع) به چشم می خورد با عرف سازگاری ندارد.
اما باید بدانیم که این اصل نمی گوید که ما هم به همان شکل زندگی کنیم که امام علی (ع) زندگی می کرد بلکه می گوید ما باید به عنوان شیعه، علی (ع) را الگوی خود قرار دهیم.
خواهران و برادران به عرف نگاه نکنید!!!!!!
چراکه:
عرف و آنچه که در بین اکثر مردم و جامعه امروزی پسندیده شده است می گوید بی حیا باشید ، آیا ما هم باید باشیم ؟
عرف و جامعه امروزی می گوید بی حجابی و مانتوی آستین کوتاه برای دختران بهتر است و باعث زینت آن هاست و زیبایی های آن ها را نشان خواهد داد اما آیا خواهرم به راستی این چنین است ؟
 خواهرم عرف می گوید کفش پاشنه بلند و کلیپس برایت خوب است آیا واقعا خوب است؟
آیا همین عرف که کلیپس را تایید می کند و مناسب دختران می داند،نمی داند که رسول اکرم فرمود :

((در از میان امت من نی خواهند آمد که پوشش
دارند اما اند و بر بر آمدگی مانند خراسانی وجود دارد!!! پس آنان را لعنت کنید که ملعونند.))
 تلنگر: آیا این کوهان شتر  خراسانی همان کلیپس امروزی نیست ؟
لعنت خدا بر عُرفی که این چنین باشد
ما نباید به عُرف نگاه کنیم و نباید با توجه به آن زندگی خود را بسازیم ما باید آنگونه باشیم که مورد پسند امام عصر(عج) , امام علی(ع) ، حضرت زهرا (س) و سایر ائمه اطهار قرار بگیریم.
 
باید بدانیم که آنچه خیر و خوبی است در شیوه زندگی ائمه اطهار است ، در ساده زیستی آنها است نه در عرف
  و اما در مورد ساده زیستی  نباید این طور پنداشت که چون امام علی (ع) کفش وصله دار می پوشید ما هم همین کار را انجام بدهیم .
حرف من اینجاست که این اصل را  فقط مورد توجه قرار بدهیم از  تجمل ، اسراف و اتلاف هزینه ها بپرهیزیم و  قناعت پیشه کنیم . قانع باشیم و زندگی را سخت نگیریم .
علی (ع) با آن همه عظمت و بزرگی نزد خدا روی حصیر می نشست و عبادت می کرد ما که عبد گناه کار او هستیم کجا می نشینیم؟؟؟ آیا از علی (ع) بالاتریم؟؟؟

 ساده زیستی فقط مخصوص دوران امام علی (ع) نبود و نیست . همیشه می شود ساده زیست بود.
چرا که:
  امام صادق (ع) پیرامون نوع لباس می فرمایند :
((فخیر لباس کل زمان لباس اهله))
بهترین لباس در هر عصری لباس اهل آن زمان است.

برادران و خواهران بیایید علی وار زندگی کنیم
شیعه علی بودن به حرف نیست ،به  لفظ جلاله الله قسم به عمل است
اگر در عمل پیرو علی بودی شیعه هستی واگرنه نیستی چون که حرف را همه می زنند .

 ودر نهایت سخنی از دکتر شریعتی (ره):

آنچه امروز بشریت بدان نیازمند است ، علی وار زیستن است. دکتر شریعتی می گوید :
شناخت علی  ذهنیت » است ، حبّ علی احساس » ، ، اما تشیع علی عمل » است. »
آری عمل » . گفتن از علی آسان است ، همچنان که در طول تاریخ بسیاری از علی گفته اند و گفته اند اما مانند علی بودن و مانند ایشان زیستن چیز دیگری است

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
التماس دعا دارم از شما در این شب های عزیز .
سعیدرضایی

Rezaie.blog.ir



بسم الله الرحمن الرحیم

طاعات و عبادات همه شما مقبول درگاه احدیت . 

 

امام صادق علیه السّلام فرمودند: 


روز قیامت زن زیبا را که به خاطر زیبایی اش در فتنه افتاده است، و فریب زیبائی اش را خورده و به بی حجابی و بی عفتی و گناه آلوده شده برای حساب می آورند. پس به خدا می گوید، خدایا، تو خود مرا زیبا خلق کردی و به سبب آن در فتنه افتادم. پس حضرت مریم - سلام الله علیها - را حاضر می کنند و ندا داده می شود: آیا تو زیباتری یا مریم؟ ما او را در نهایت زیبائی آفریدیم، امّا او گناه نکرد .

منبع : بحارالانوار، جلد  12، ص 241 




به نام خدا

کتاب گلستان سعدی کتابیست که با مطالعه آن می توانیم مردم و اطرافیان خود را بشناسیم.

سعدی در گلستان خود به ما می آموزد که:((دار القرار ما جهان دیگری می باشد))


سعدی در گلستان خود به ما می آموزد که:لذات دنیا ناپایدار هستند و آنچه که نپاید دلبستگی را نشاید»

سعدی در گلستان خود به ما می آموزد که:حب دنیا،ریشه تمام بدیهاست.»


 دو حکایت کوتاه و زیبا از سعدی شیرین بیان:

حکایت اول:

مُنجّمی به خانه در آمد،مردی بیگانه دید با زنِ او نشسته .دشنام داد و سقط گفت و در هم افتادند و فتنه و آشوب برخاست. صاحبدلی برآن واقف شد،گفت:

تو بر اوجِ فلک چه دانی چیست؟            که ندانی که در سرای تو کیست


حکایت دوم:

وقتی به جهلِ جوانی بانگ بر مادرم زدم، دل آزرده به کُنجی نشست و گریان همی گفت :مگر خُردی فراموش کردی که درشتی می کنی؟

چه خوش گفت زالی به فرزندِ خویش/چو دیدش پلنگ افگن و پیلتن

گر از عهدِ خُردیت یاد آمدی/ که بیچاره بودی در آغوشِ من

نکردی در این روز بر من جفا/که تو شیر مردیّ و من پیرزن


کانال تلگرامی ما را دنبال کنید.

 

 


شعری از استاد شهریار  به مناسب تولد حضرت مهدی (عج)


با رنگ و بویت ای گل، گل رنگ و بو ندارد


با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد


از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است


من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد


دارد متاع عفت از چار سو خریدار


بازار خودفروشی این چار سو ندارد


جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم


رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد


گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب


عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد


خورشید روی من چون رخساره برفروزد


رخ برفروختن را خورشید رو ندارد


سوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کن


هر چند رخنهٔ دل تاب رفو ندارد


او صبر خواهد از من بختی که من ندارم


من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد


با شهریار بی دل ساقی به سرگرانی است


چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد


(میلاد حضرت مهدی (عج) مبارک باد )

کانال ما را در تلگرام دنبال کنید .

برای پیوستن به کانال کافه شعر ،تصویر زیر را کلیک کنید




استاد شهریار در اواخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان بستری میگردد و دکتر ،خانواده او را جواب میکند.دوستان و آشنایان شهریار برای بهبود روحیه او میروند و با اصرار عشقِ قدیمی شهریار را راضی میکنند که به عیادت شهریار برود.عشق قدیمی شهریار که حالا یک پیرزن بود قبول میکند که به عیادت شهریار در بیمارستان برود.

وقتی عشق قدیمی شهریار به بیمارستان میرود شهریار روی تخت بیمارستان خواب بوده است اما صدای قدمها و گام عشق قدیمی خود را میشناسد و از خواب بیدار میشود.وقتی عشق او در اتاق را باز میکند شهریار این شعر مشهور که از مفاخر ادبیات ایران هست را برای عشق قدیمیش میسراید:

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا


بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا


نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی


سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا


عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست


من که یک امروز مهمان توام فردا چرا


نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم


دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا


وه که با این عمرهای کوته و بی اعتبار


اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا


شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود


ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا


ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت


اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا


آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند


در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا


در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین


خاموشی شرط وفاداری بود غوغا چرا


شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفر


زین سفر راه قیامت میرود تنها چرا.


در تلگرام کانال ما را دنبال کنید . برای پیوستن به

 کانال کافه شعر،تصویر زیر را کلیک کنید



به نام آنکه خنده آفریده                           
   به بد خلقی خط بطلان کشیده
از عنوان پستم تعجب نکنید . این رو من نمیگم خود قرآن به صراحت تمام در آیه 120سوره بقره بیان می کند. ای کاش مسئولین ما درس بگیرند
بسم الله الرحمن الرحیم 
وَلَن تَرْضَىٰ عَنکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ
 ﻳﻬﻮﺩ ﻭ ﻧﺼﺎﺭﻯ ﻫﺮﺰ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺍﺿﻰ ﻧﻤﻰ  ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﻜهﺁﻳﻴﻨﺸﺎﻥ ﻴﺮﻭﻯ ﻛﻨﻰ . ﺑﻮ : ﻣﺴﻠﻤﺎ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺧﺪﺍ ﻓﻘﻂ ﻫﺪﺍﻳﺖ [ﻭﺍﻗﻌﻰ ] ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﺮ ﺲ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﻰ ﻛﻪ [ ﻮﻥ ﻗﺮﺁﻥ ] ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺯ ﻫﻮﺍ ﻭ ﻫﻮﺱ ﻫﺎﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﻴﺮﻭﻯ ﻛﻨﻰ ، ﺍﺯ ﺳﻮﻯ ﺧﺪﺍ ﻫﻴچ ﺳﺮﺮﺳﺖ ﻭ ﻳﺎﻭﺭﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ .
**********************
** و اما توضیحات لازم و ضروری **
لن در زبان عربی یعنی هرگز!!!!!ما هرگز نمی تونیم یهودیان و مسیحیان رو از خودمون راضی کنیم و باهاشون خوب بشیم . فقط در یک صورت می شود طبق آیه قران و آن این است که از آنها پیروی کنیم .یعنی مثل اونا بشیم مثل اونا لباس بپوشیم و هرکاری که اونا می کنند ما هم بکنیم . نگویید که یعنی اروپایی ها جهنمی اند و ما بهشتی بگویید خدا در قرآنش به مومنان و مسلمانان واقعی وعده بهشت داده است . اما ما نباید مثل اونها باشیم . نباید پیروی کنیم از اونها .چون  اگه پیروی کنیم از هوا و هوس های  اونها و فرهنگ ما بشه فرهنگ غربی و اروپایی  و یا طرز لباس پوشیدن ما بشه مثل اونا و کلا تو هرچیز ازشون پیروی و تبعیت کنیم بنا به دستور قرآن ،
دیگه خدا یاور ما نیست و اگر خدای نکرده تبعیت و پیروی شود سرپرست ما میشن اونا نه خدا
وسلام علیکم و رحمة الله و برکاة
rezaie.blog.ir


بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی

ابن الرضای دوم ما أیها النقی


با حبّ تو عبادت ما عین بندگی ست

هادی آل فاطمه یا أیها النقی


دارم ولی شناسی خود را ز نور تو

مولای من ولی خدا أیها النقی


با آن نقاوت نقوی یک نگاه کن

پاکیزه کن وجود مرا أیها النقی


با صد امید همچو گدایان سامرا

پر می کشیم سوی شما أیها النقی


بخشنده تر ز حاتم طائی تویی تویی

مسکین ترم ز هرچه گدا أیها النقی


من هرچه خواستم تو عنایت نموده ای

یک حاجتم نگشته روا أیها النقی


گردد جوانی ام همه ترویج مکتبت

جانم شود فدای تو یا أیها النقی


شهادت حضرت امام هادی (ع) را خدمت وجود مقدس امام عصر (عج)تمام شیعیان و مسلمانان جهان تسلیت عرض می کنم . 



به نام خداوند جان و خرد 

کزین برتر اندیشه بر نگذرد 

نام کاملش سید اشرف‌الدین حسینی قزوینی گیلانی می باشد زیرا هم در قزوین بوده و هم در گیلان .اما بیشتر گیلانی معروف است

اینگونه اشعار بیشتر اشعار انتقادی سید اشرف می باشد .

آرامگاه سید اشرف‌الدین حسینی گیلانی در گورستان ابن بابویه، شهر ری قرار دارد . اشعار سید اشرف‌الدین گیلانی بیش از بیست هزار بیت است. کتاب باغ بهشت و نسیم شمال قسمتی از آثار فکاهی اوست

شعر اول:

نه درس به کار آید و نه علم ریاضی

نه قاعده مشق و نه مستقبل و ماضی

نه هندسه و رسم و مساحات اراضی

خواهی که شوی مجتهد و مفتی و قاضی

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز

صد سال اگر درس بخوانی همه هیچ است

در مدرسه یک عمر بمانی همه هیچ است

خود را به حقیقت برسانی همه هیچ است

جز مسخرگی هر چه بدانی همه هیچ است

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز

****توضیح :مفتی =فتوا دهنده

اینم شعر دوم 

دست مزن! چشم، ببستم دو دست /راه مرو! چشم، دو پایم شکست

حرف مزن! قطع نمودم سخن /نطق مکن! چشم، ببستم دهن

هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن /خواهش نا فهمی انسان مکن

لال شوم، کور شوم، کر شوم/  لیک محال است که من خر شوم



غزل بسیار زیبای زندانِ زندگی از سید محمدحسین بهجت تبریزی (متخلص به شهریار)

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم

روزی سراغ وقت من آئی که نیستم

در آستان مرگ که زندان زندگیست

تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم

پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل

یک روز خنده کردم و عمری گریستم

طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست

چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم

گوهرشناس نیست در این شهر شهریار

من در صف خزف چه بگویم که چیستم

 ((خزف به معنی سفال پخته شده می باشد ))



به نام خداوند شعر و سخن                                                                                   نخستین سخن در همه انجمن

سلام به همگی

شاید پست امروزمو اسمشو بزارید ضدحال ولی واقعیت هست .ولی خواهش دارم تا آخر بخونید و نظر بدید خیلی مهمه
دنیا بر همه تموم میشه و اعمال ما آدما با ما میادواقعا شیعه علی (ع) می تونه به این حدیث  امام جعفر صادق (ع) که دستور پیامبر خداست عمل کند یا نه ؟؟؟؟
 2- امام صادق علیه السلام: 

رسول خدا فرمان داده بود که زن مسلمان با مردان نامحرم بیش از پنج کلمه – که آن هم در موضوعات ضروری باشد- سخن نگوید

خیلی سخته عمل کردن ولی شیعه واقعی یعنی همین
ضدحال نمیزنم ولی از بیان حقیقت نمی تونم صرف نظر کنم .سخته بشه حرف پیامبر رو عمل کرد ولی میشه .
ببینید من نیومدم بترسونم کسی رو هرچی خوندم می نویسم . همه ما از این دنیا میریم .دنیا محل اقامت نیست محل گذر است دنیا مزرعه آخرته .توی این مزرعه باید خوب کار کنیم تا موقع برداشت محصول خوب برداشت کنیم
یه حدیث مشهور از پیامبر ص هست که توی وسائل الشعیه جلد بیستش موجوده یعنی وقتی می خونم تمام تن و بدنم به لرزه میاد

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 

هرکس با غیر همسر خویش شوخی و مزاح کند 
به اندازه هر کلمه ای که در دنیا سخن گفته باشد ، 
خداوند هزار سال او را در زندان دوزخ نگاه خواهد داشت
.

یه حدیث دیگه براتون بگم ببینید چه خبره .یه موقع نشه که ما جزء خاسرین و زیانکاران باشیم .

امام باقر علیه‌السلام: 

سخن گفتن با زن نامحرم، از دام‌های شیطان است.

 ای شیعه علی به والله قسم خود علی(ع) فرموده که :

اختلاط و گفتگو مردان با ن نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد، و دل‌ها را منحرف می‌سازد. 

پیامبر خدا (ص) فرمود:

هر کس با یک زن نامحرم دست بدهد، روز قیامت در غل و زنجیر به م وارد می‌شود و خداوند دستور می‌دهد که او را به آتش جهنم بیفکنند، و هر کس با یک زن نامحرم شوخی کند، در مقابل هر کلمه حرامی که به او گفته است، هزار سال حبس خواهد شد. 


حالا  به عنوان مثال برخی از دانشگاه های ما را بروید از نزدیک ببینید کدوم یک از احادیث بالا توش رعایت میشه . اصلا قصد ندارم وارد ت بشوم اما حرف حق رو میزنم و از هیچ احدی الا خدا ترسی ندارم .بروید پارک های ما رو نگاه کنید .بروید شبکه های اجتماعی رو نگاه کنید گروه های مختلط را نگاه کنید پارتی ها را نگاه کنید کدام یک مطابق با این احادیث است ؟

هر حرفی بزنم با حدیث و آیه سعی می کنم مطابقت بدهم . 

اصلا راه دور نرویم به خودمان نگاه کنیم ببینیم آیا عمل می کنیم یا نه ؟آیا ترس در وجودمان با خواندن این ها زنده می شود یا نه ؟

آیا بهتر نیست در سایر دانشگا ه ها هم مانند دانشگا ه های فرهنگیان تفکیک جنسیتی انجام شود؟؟؟؟؟

اجرکم عندالله 


به نام آنکه مارازندگی داد                     وزآن پس مژده پایندگی داد

    یکی از فضلا تعلیم ملک زاده‌ای همی‌داد و ضرب بی محابا زدی و زجر بی قیاس کردی. باری پسر از بی طاقتی شکایت پیش پدر برد و جامه از تن دردمند بر داشت پدر را دل به هم بر آمد. استاد را گفت که :پسران آحاد رعیت را چندین جفا و توبیخ روا نمی داری که فرزند مرا، سبب چیست؟ »گفت: سبب آن که سخن اندیشیده باید گفت و حرکت پسندیده کردن همه خلق را علی العموم و پادشاهان را علی الخصوص به موجب آن که بر دست و زبان ایشان هر چه رفته شود هر آینه به افواه بگویند و قول و فعل عوام الناس را چندان اعتباری نباشد.

اگر صد ناپسند آمد ز دوریش
رفیقانش یکى از صد ندانند
وگر یک بذله گوید پادشاهی
از اقلیمی به اقلیمی رسانند
پس واجب آمد معلم پادشه زاده را در تهذیب اخلاق خداوند زادگان، انبتهم الله نباتا حسنا اجتهاد از آن بیش کردن که در حقّ عوام.
هر که در خردیش ادب نکنند
در بزرگی فلاح ازو برخاست
چوب تر را چنانکه خواهی پیچ
نشود خشک جز به آتش راست»
مَلِک را حُسنِ تدبیر فقیه و تقریرِ جوابِ او موافق آمد، خلعت و نعمت بخشید و پایه و منصب بلند گردانید.
 


دریافت فایل صوتی

توضیحات: در ادامه مطلب توضیحات را بخوانید

یکی از دانشمندان شاهزاده ای را تربیت می کرد و بی اندازه و بیشمار او را کتک می زد و زجرش می داد.یکبار پسر از شدت رنج و به خاطر بی طاقتی در برابر زجر استاد شکایت را پیش پدرش برد. لباسش را پیش پدر در آورد و زخم هایش را به پدر نشان داد . دل پدر گرفت . استاد را دعوت کرد و به او گفت :پسران مردم معمولی و عادی را این طور سرزنش و شکنجه نمی کنی که با پسر من این طور رفتار می کنی.علت چیست؟

گفت علت آن است که عموما همه مردم  و خصوصا پادشاهان سخن سنجیده باید بگویند و اعمال پسندیده انجام  دهند .به این دلیل که هر عملی که شاهزادگان و پادشاهان انجام دهند و هر سخنی که به زبان بیاورند حتما و بی شک مردم دهان به دهان به یک دیگر می گویند ولی حرف و سخنان مردم عادی چندان ارج و قدر ندارد که دهان به دهان بچرخد. 

اگر صد سخن زشت یک گدا بزند برای رفیقانش اصلا مهم نیست و ارزشی ندارد 

اما اگر یک پادشاه یک شوخی کند  دنیا پر می شود از آن بذله (نکته)خنده دار

پس واجب شد من که معلم پادشاه زاده هستم در پیراستن اخلاق فرزندان پادشاه نسبت به فرزندان آحاد جامعه بیشتر تلاش کنم .خدا پادشاه زادگان را خوب آفریده . 

هر کس در اوان کودکی و کوچکی ادب نیاموزد  وقتی که بزرگ شد رستگاری از او دور خواهد شد 

وقتی چوب تر است آن را شکل بدهچون وقتی چوب خشک شد به جز آتش با چیز دیگری نمی شود راست کرد . 

(یعنی وقتی که فرزند در سنین کم می باشد کمک کن تا شخصیتش شکل بگیرد وقتی که بزرگ شد دیگر کار از کار ساخته شده و کاری نمی شود کرد .)

پادشاه از این اندیشه خوبِ استاد دانا و بیان جوابش خوشش آمد و با او موافق شد . لباس، پول ، رتبه و مقام به آن معلم داد و منصبش را بالا برد . 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم                   

 هست سرآغاز الف لام میم

سلام به همه

امروز میخوام بگم آقایون و خانمها زود ازدواج کنید!!!!!!!
فکر نکنید نظر شخصی منه یا چیز دیگه.موقع مطالعاتم به مواردی بر میخورم که باید بگم اینجا که شما عزیزان هم استفاده کنید. چون امام علی (ع)فرمود :زکات علم نشر آن است .ازدواج خیلی زود هم خوب نیست .خیلی دیر هم واقعا مشکل سازه
به موقع ازدواج کردن می تونه باعث بشه از زندگیت راضی باشی و احساس خوشبختی کنی.

بزارید مثال بزنم  لطفا ادامه مطلب را با دقت مطالعه کنید
یکی  از آشناهای من که
خیلی خیلی بهم نزدیکه حدود سی سال داره بهش میگم چرا تا الان زن نگرفتی میگه که واقعا وقتی سن میره بالا انتخاب هم سخت میشه .حقیقت همینه هرچی سن بره بالاتر انتظارات هم بالاتر میره و انتخاب سخت میشه . حتی بعضی ها وسواسی می گیرن . حالا این واسه آقایون بود .خانوم ها دیگه بدتر از اینه .اگه سن  خانم ها بره بالا ترشی باید بشن و باید بمونن قشنگ ترشی بگیره
یه معلم میشناسم 35 سال سن داره .میگفت یادش بخیر توی تربیت معلم اون زمان پیش خودم
می گفتم از اینجا فارغ التحصیل شدم یه زن فرهنگی می گیرم و میرم راحت سر خونه زندگیم 
ولی تا الان که 35 سال دارم و از اون قضیه حدود سال گذشته هنوز که هنوزه توی اون خیال
گیر کردم . می گفت انقدر امروز و فردا کردم و سخت گرفتم به خودم که بازنشستگی ام داره
میرسه ولی هنوز زن ندارم راستش پیش خودم گفتم  بازنشستگی یعنی با زن نشستن توی
خونه اما این اقا بازن نشسته نمیشه  بی زن نشسته میشه بی زن نشستگی هم بددردیه!!!!!!!!
این آقا میگفت که من وقتی دیدم یکی از همکلاسی هام بعد از فارغ التحصیلی از تربیت معلم با یه خانوم فرهنگی  که ورودی 76 بودازدواج کرد تصمیم گرفتم منم آستین بالا بزنم ولی دو سه ماه
 نشده بود که پشیمون شدم . چون که فهمیدم این دوتا با هم مشکل پیدا کردند و خانم    فرهنگی محترم به آقا معلم گفته حقوق من مال خودمه هرچی بخوام بخرم میخرم و به هیچ کس ربطی نداره .خلاصه کلام این خانوم معلم پول رو می کوبید تو سر اون معلم بدبخت خلاصه به طلاق انجامید.این آقا سر همون دیده ها قید زن گرفتنو کلا زد .هنوزم مجرد مونده چون بهترین رفیقش زندگیش اینطوری شد .
خانوم ها خواهشا یکم کوتاه بیایید و دست از این اخلاق ها بر دارید . زندگی مشترک که ازاین حرفا نداره .زندگی مشترک پول من و تو نداره . سر چندتا موضوع ساده اینطوری تلخ تموم شد .
اینا داستان نبود واقعیت بود . من که عبرت گرفتم .
آقایان زود زن بگرید و خانم ها زود شوهر کنید .ساده ازدواج کنید و به همدیگه سخت نگیریدتاخدا هم به شما سخت نگیره .زندگی با تمام خوب و بدش تموم میشه . دنیا فانی است . از ایام جوانی استفاده کنید و بهترین زندگی رو با استفاده از تفکر و تعقل برای خودتان بسازید .
راستش من خودم به همه چیز فکر می کنم به جز ازدواج .شما منو نگاه نکنید اگه موقعیت پیش
می آمد تا حالا ازدواج کرده بودم و زن گرفته بودم . یکی هم نمی گرفتم چهارتا می گرفتم!!!!چون
زن واقعا نعمته یکیش کمه! دوتاش بدک نیست ! سه تاش خوبه! چهارتاش
دیگه عالیه!!!!!!
خانم ها شما هم به فکر ازدواج باشید که دیر نشه یه موقع!!!!!!

چندتا حدیث هم میزارم که بخونید و لذت ببرید!!!!!
پیامبر اکرم (ص)  در احادیثی می فرمایند:
1-هر که زن گیرد به این
منظور که از محرمات برکنار ماند ؛ بر خدا لازم است که او را یاری کند.
2-هر جوانی در آغاز جوانی زن بگیرد ، شسطان وی بانگ برآورد ، وای بر او ، دین خود را از دستبرد من محفوظ داشت. (به شرط رعایت آداب همسرداری)

3-بیشترین اهل جهنم انسانهای بی همسر هستند.

امام موسی کاظم (ع)فرمود:
سه دسته در روز قیامت، روزی که سایه و پناهی جزء سایه خداوند نیست، در سایه و پناه خدا هستند:

1-مردی که زمینه ازدواج برادر مسلمانش را آماده نماید.
2- مردی که (به برادر مسلمانش خدمت کند.)
3-کسی که سر برادر مسلمانش را بپوشاند.(پناه بدهد)

امام صادق علیه السلام فرمودند:
چهار کس در قیامت مورد نظر پروردگارند:
1-آنکه چون طرف معامله پشیمان شود، معامله را برگرداند.

2- کسی که غم از دلی برگیرد.
3- کسی که برده‌ای را آزاد کند.
4- کسی که بی همسران را به ازدواج درآورد.

پس زمینه ساز ازدواج برای برادران و خواهران دینی خود باشید تا در قیامت در  سایه لطف  الهی قرار بگیرید سنتون اگه 22 یا 23 هست تا دیرتر نشده اقدام کنید . البته رسیدن به بلوغ  فکری و عقلی شرط اول می باشد.

یه شعر طنزم بنویسم براتون بخونید:

داد زن شوهر خود را پیغام / که چرا عرضه نداری الدنگ؟

جاری‌ام رفته نشسته در قصر / بنده محبوس در این خانه تنگ

تو برایم نخریدی خودرو / پایم از پیاده رفتن شد لنگ

مُردم از خانه‌نشینی ای مرد / تو بیا تا برویم سوی فرنگ

 

 و من الله التوفیق .

 


 


به نام خالق ارض و سماوات                                                             به نام داورِ روز مجازات

پست امروز برای کسانی هست که ادعای عشق و عاشقی دارند . سخنانی از بزرگان برای نکوهش عشق آوردم که بخونید و حسابی چشم و گوشتون رو باز کنید که گرفتار نشید .چند بیت شعر هم در نکوهش عشق مثال آوردم که استفاده ببرید .

یک سخن از آرتورشوپنهاور (فیلسوف و روانشناس آلمانی )آوردم که فکر نکنید من از خودم در میارم.در ضمن لطفا نگید اینا منظورشون عشق کور کورانه هست. تفاسیر این سخنان رو مطالعه کنید بعد قضاوت کنید.

آرتورشوپنهاور بزرگترین فیلسوف و روانشناس آلمانی می گوید:

کسانی که به خاطر عشق ازدواج می کنند همواره بدبخت و بیچاره هستند.

(بخشی از مقاله در نکوهش عشق، محمدبن زکریای رازی)


کسانی که از همت بلند و شخصیت والایی برخوردارند به طور طبیعی و غریزی از این بلا یعنی عشق پرهیز می کنند،زیرا برای ایشان سخت ناگوار است که خود را خوار و خاکسار و فرومایه ببینند و در برابر دیگری اظهار درماندگی و نیاز کنندو تند زبانی و کبر و گردنکشی او را تاب آورند.ایشان چون در این امور که عاشقان گرفتار آنند اندیشند از عشق گریزان شوند و اگر نیز به بلای عشق دچار آیند شکیبایی پیشه کنند و آن را از دل بیرون کنند.

ابیاتی در نکوهش عشق

عشق چو آید بَرَد هوش و دل‌ فرزانه را **** دانا می‌‌کٔشد اول چراغ خانه را

آنچه ما کردیم،باخود هیچ نابینا نکرد،****در میان خانه گم کردیم صاحب‌خانه را


(دکتر شریعتی بزرگ)

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از نابینایی عشق بیشتر از غریزه آب می‌خورد و هرچه از غریزه سر زند بی‌ارزش است  عشق در غالب دلها ، در شکلها و رنگهای تقریبا مشابهی ، متجلی میشود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی ست. عشق با شناسنامه بی‌ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها بر آن اثر‌می‌گذارد . عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی فهمیدن و اندیشیدن نیست . عشق یک فریب بزرگ و قوی است!

 بیتی از مولانا  

  عشق ازجانب اهل عرفان وتصوف نیز مذموم شمرده ومحکوم میشود.مورداول:آنجاکه ادعای طریق معرفت نماید وخود رایگانه ابزاردستیابی بحقیقت بداند.دراینجاست که پای استدلالیان چوبین میشود وبین عقل وعشق وحیطه دریافت آن دو تقابل می افتد.     مولانا گوید:  

عقل گوید شش جهت حدست وبیرون راه نیست                                                            عشق گوید راه هست ورفته ام من بارها

سخن آخر:برادران و خواهران با عقل تصمیم بگیرید نه با احساسات و عشق و عاشقی. آدمها را سخت میشه شناخت .شناخت آدمها هم بسیار سخته . پس باید دقت کافی وجود داشته باشه . در یکی ازپست های وب سایتم چکیده ای از شناخت انسان ها رو گذاشتم که می تونید روجوع کنید و مطالعه نمایید.

نصیحت:اگر خواستید با کسی برای ازدواج آشنا بشید بهتر است در دوران آشنایی ،به آن شخص هیچ وابستگی  نداشته باشید . اگر دوران آشنایی دلبسته و وابسته به شخص مورد نظر بشید ،اگر عیب هم در آن فرد ببینید بازهم دست از آن فرد با وجود عیب ها و مشکلات فروان نخواهید کشید.اگر دوران آشنایی با فرد مورد نظر، عشق به وجود بیاید هرچقدر هم عیب و ایراد و مشکل در یکی از دو طرفین وجود داشته باشد به هیچ وجه اون مشکلات رو نخواهید دید . چرا؟ چون عاشق هستید و عقلتان را از دست داده اید و چشمانتان کور شده و چیزی را نمی بینید!!!!!!!   

لازم به ذکر است حداقل مدت آشنایی 3 ماه و حداکثر 6 ماه می باشد . در این دوران هیچ تعهدی برای ازدواج نباید وجود داشته باشد و این دوران فقط و فقط جهت آشنایی می باشد.بعد از آشنایی اگه دیدید به درد هم می خورید و تفاهم وجود دارد ما رو هم برای عروسی دعوت کنید. 

موفق و پیروز باشید.

 هرجای حرفام ایراد داره و اشتباهه در بخش نظرات منتظرم تا جواب دندان شکن و قانع کننده بدم



بزرگی هست دردنیا ،خدانام                

که بایادی کند، دلها،چه آرام


با سلام

امروز میخوام یه چیزایی بنویسم که بیشتر آدمای دور و اطرافتون رو بشناسید. شناخت آدما باعث میشه بهترین  تصمیم گیری رودر رفتار با آنها داشته باشیم.یعنی بدونیم چطور با آنها رفتار کنیم تا مشکلی در ارتباط با آنها نداشته باشیم.

اگر انسانها بتوانند از اطرافیان خود و کسانی که با آنها در روابط اجتماعی شان در تماس هستند ، شناختی کامل تر داشته باشند، بی تردید خواهند توانست با آنان رابطه ای سالم تر، سنجیده تر ، ماندگارتر و رابطه ای بدون برد و باخت، بدون آزردن و آزرده شدن، بدون آسیب دیدن و آسیب زدن داشته باشنددر ادامه مطلب تا آخر و با دقت کافی بخونید چون واقعا در زندگی شخصیتون به دردتون میخوره

مسئله شناخت ،زمانی نگران کننده می شود که به فکر بزرگترین سرمایه گذاری عاطفی زندگیمان می افتیم. اندیشه یافتن همدم و همراهی همیشگی
یافتن همسر مناسب که درک و فهم آن را داشته باشد که ما چه انتظاری از او داریم.
برای شناخت هر انسان از چند طریق می توان اقدام کرد. اگرچه شناخت کامل از مجموع این راهها به دست می آید ، اما معمولا نمی توان به تمامی آنها اقدام کرد.

راههای اصلی برای شناخت انسان عبارتند از:

-1 –شناسایی بر مبنای خصوصیات ظاهری جسم (مورفولوژی) که مشتمل بر شناسایی چهره و اندام است.

-2 –
شناسایی از طریق فیزیولوژی و شاخه های علم زیست شناسی مانند گروه های خونی.

3-شناسایی بر مبنای روان شناسی،  ویژگی های رفتاری و خلق و خو، شخصیت و ویژگی های کلامی.

4 –-شناسایی بر مبنای آثار انسانی از قبیل خط شناسی، امضاء شناسی و بررسی نقاشی و طراحی.
 
بسیار مهم است که تشخیص دهیم فردی که با او صحبت می کنیم آیا از نظر روانی سالم است یا بیمار. این کار با بررسی جنبه هایی از تکلم و رفتارهای طرف مقابل انجام می گیرد.

اگر شخص احساس کند که مصاحبه کننده از ویژگی هایی چون خلوص و قدرت حل مشکلات او برخوردار است و حالتی دوستانه و غیرسلطه جویانه دارد، رابطه اطمینان بخش ایجاد می شود.
توانایی ایجاد رابطه خوب با فرد دیگر چیزی است که به دست آوردن آن به زمان زیادی نیاز دارد اما این کار با افزایش تجربه و اعتماد آسان تر می گردد.

برخورد افراد با "وقت" ، بخش مهمی از شخصیت آنان را نشان می دهد. اگر با کسی قرار ملاقات دارید و او چند دقیقه زودتر از موعد در محل حضور یابد طبیعی است. اما فردی که مضطرب باشد، ممکن است حتی نیم ساعت زودتر در محل حاضر شود ولی معمولا افراد وسواسی دقیقا راس دقیقه و ثانیه خود را به محل ملاقات می رسانند و فردی که در حضور به موقع خیلی تاخیر می کند نیز می تواند دارای اشکال باشد.

انسان سالم در برخورد با دیگران می داند و باید بداند که هر فرد برحسب موقعیت و جایگاهی که دارد به میزانی مشخص و محدود می تواند مورد اعتماد واقع شود و همان گونه که اعتماد بیش از حد و غیرضروری به افراد ، می تواند مشکل آفرین باشد . بدبینی و بی اعتمادی به دیگران نیز می تواند زندگی را فلج کند و آدمی را تحت فشارهای روانی قرار دهد.

 آنان که در زندگی و دادوستدهای عاطفی شان تنها به دنبال منافع خویش اند و همواره ترازویی در پیش رویشان قرار داده اند که مبادا بیش از آنچه از دیگران دریافت می دارند به آنها ببخشایند، غافلند که اگر پروردگار عالمیان می خواست با میزان اعمال و گفتار و نیات انسانها به آنان لطف کند و آنان را مورد عنایت خود قرار دهد شاید هیچ یک از ما بندگان سزاوار موهبت ها و نعمت ها و گره گشایی های آن بی همتای مهربان نبودیم.
بعضی از افراد دارای شخصیت درونگرا هستند. ظاهری خونسرد و آرام دارند و نوعی عدم تعلق خاطر در آنان به چشم می خورد. این اشخاص عموما خود را کنترل می کنند و افکار و احساسات خود را ابراز نمی دارند و اگر قرار باشند این تیپ شخصیتی با تیپ برونگرا و گرم و اجتماعی رابطه دوستی و همکاری برقرار کند دچار مشکلات فراوانی می شود و آن دو از این همراهی با هم رنج می بینند.

 دمدمی مزاج بودن در دوست داشتن دیگران یک نوع بازی است که منبع عدم ایمنی در فرد است. افرادی که به این بازی تن در می دهند هرگز برای یک احساس عمیق و پابرجا تربیت نشده اند. ایجاد روابط عمیق در انسانها می تواند امنیت خاطر به همراه بیاورد و با شناسایی بیشتر از خویش و اطمینان فراوان تر به خود ، می توان این حس امنیت را در درون خود وسعت بخشید.

 در مورد پرش افکار می توانیم بگوئیم : هرچه به میدان دید فرد وارد شود توجهش را جلب نموده و فکرش را اشغال می کند و مسیر اندیشه اش را عوض می کند. پرش فکر از موضوعی به موضوع دیگر چنان سریع است که درک هرگونه معنا و مفهوم کلی از صحبت های او بسیار مشکل است.

 به دلیل آن که در ملاقات اول یک سری اطلاعات لازم برای ما فراهم می شود بهتر است بین دیدار اول و دوم چند روزی فاصله باشد. مهمترین تکنیک در گفتگو برای شناسایی افراد آن است که بگذارید او هرطور که مایل است و به هر ترتیب که خود مهم تلقی می کند داستان زندگیش را شرح دهد. 

گاهی افراد هنگام بیان مطالبشان مقاومت می کنند.(قابل توجه لجباز ها) مقاومت ، به هرگونه رفتار طرف مقابل که گفتگو را محدود کند گفته می شود. الگوی مقاومت می تواند به صورت سکوت، پرحرفی، توجیه عقلانی یا انتقال ذهنی با یکی از مراحل زندگی باشد.

یک روش مفید دیگر برای آشنا سازی طرف مقابل با هیجان های خود این است که وقتی اظهارات کلی در مورد زندگی اش بیان می کند ، از او بخواهید نمونه هایی در این زمینه بیان کند. با این کار او ناگزیر است روی آن خاطره تمرکز یا مجددا در ذهن خویش زنده کند و او هنگام زنده شدن خاطرات ناراحتی برانگیز خود عواطف همراه با آنها را نیز نشان دهد یا بخواهد هیجان های خودش را کنترل کند.

اشخاص لوده(خوش طبع و بذله گوی) کسانی هستند که فکر می کنند با دلقک بازی می توانند توجه دیگران را به خود جلب کنند. اینها نقشی را برگزیده اند تا در پناه آن در اجتماع مشکلات خود را با فرار از واقعیت ها فراموش کنند و توجهی را که همواره می طلبیده اند و شاید از کودکی تشنه آن بوده اند و به دست نیاورده اند این گونه به دست آورند. اصولا برای بعضی ها مسخرگی ، نوعی راه فرار در مواجه با مسائل جدی روزگار است.

 ویژگی هایی  افراد پرخاشگر:

در حالت استراحت، ابروهای گره کرده، شصت های درهم فرورفته وفک فشرده ؛ در حال کار و فعالیت، فریادکشان و متظاهرند، همه افراد را مسخره می کنند و دست می اندازند و همیشه جواب آماده در آستین دارند. همیشه اوقات چهره ای گرفته و پر از باد نخوت دارند و در برابر هر موقعیت تازه ای لحظه ای دست از تهاجم می کشند و به بررسی اوضاع پیرامونی می پردازند.
 

اگر عمری باقی بود 4 روش شناخت انسان یعنی شناخت از روی خصوصیات ظاهری وجسمانی(کف دست و)، شناخت از روی گروه خونی ،شناخت بر مبنای آثار انسانی و شناخت برمبنای روانشناسی را در همین وب سایت  منتشر خواهم کرد .

کلیه 4 روش به صورت عملی و کاربردی تست شده و هیچ شک و شبهه ای در آن نیست .

تا درودی دیگر به درود


آغاز سخن یاد خدا باید کرد                                                                 خود را به امیدِ او رها باید کرد
 
بنا بر درخواست دوستان تصمیم گرفتم جزوه آموزش عروض به روش ساده را در این ایام تهیه و ارائه کنم .این جزوه از ابتدایی ترین مسائل شروع می کند و به تبیین قواعد عروضی می پردازد .
از کلیه کسانی که این جزوه را دریافت می کنم خواهشمندم نظرات خود را راجع به این جزوه  زیر همین پست بیان کنند.
 کسانی که سر رشته ای با عروض ندارند می توانند از همین فایل استفاده کنند.برای تهیه اش زحمت فراوانی کشیده شده لذا امیدوارم مفید و موثر واقع شود.
موفق و پیروز باشید
 

فرمت:pdf
قابل استفاده برای دانش آموزان-دانشجویان و کنکوری ها
لینک دریافت جزوه آموزش عروض به زبان ساده
حجم: 284 کیلوبایت
هزینه:ذکر صلوات بر محمد و آل محمد (ص)



 

 

توضیحات لغوی:

*خلوت: مکان خالی از اغیار.                                                                                                                             

*انجمن: مجلس، مجمع دوستان.                                                                                                               

*نگین سلیمان: انگشتری  حضرت سلیمان که بر آن نقش اسم اعظم حک بود و دیوی آن را بربود ومدت محدودی در انگشت کرده به سلطنت پرداخت.                                                                                                

*اهرمن:دیوی که انگشتر حضرت سلیمان را ربود.                                                                                                       

*حریم: حایر، محوطه اطراف حرم که ایاب وذهاب در آن مستم اجاره مخصوص با شرایط خاص است.

*رقیب:مراقب ، نگهبان ، مدعی عشق.                                                                                                             

*حرمان:نومیدی، بی نصیبی.                                                                                                                                

*همای:هما ، نام مرغی که خوراکش استخوان بوده و قدما آن را مرغ سعادت دانسته و معتقد بودند سایه او بر سر هرکس بیفتد او خوشبخت شده وبه سلطنت می رسد.                                                                                                  

*سایه شرف: سایه یی که مجد وبزرگی می آورد .                                                                                           

*طوطی کم از زغن باشد: (استعاره ) دانا وهنرمند، بی ارزش تر از نادان بی هنر باشد. زغن نوعی کلاغ به نام زاغچه و گوشتخوار است.                                                                                                                                            

*شوق: اشتیاق ، میل وآرزومندی.                                                                                                                                

* سوز:سوزش ، گرما وحرارت.                                                                                                               

*سوسن اگر ده زبان. :سوسن نام گلی است به چند رنگ ونوع سفید آن به سوسن آزاد معروف و پنج گلبرگ و پنج کاسبرگ ، همگی مشابه هم وسفید رنگ دارد وبدین سبب به ده زبانی معروف شده است.                                              

*مهر بر د هان : با دهان بسته ، دهان خاموش.

معانی ابیات غزل

(1)خلوت ، به شرط آنکه یار من همدم باشد دلپذیر است نه اینکه من در سوز وگداز باشم واو به مانند شمع برای اهل مجلس نور افشانی کند.                                                                                                                      

(2)من،  آن انگشتری حضرت سلیمان (یار ) را که گهگاهی در اختیار دیو( دیگران ) باشد به هیچ بهایی نمی پذیرم.

 (3) خدایا مپسند  که در محوطه دیدار دوست ، رقیب از نزدیکان بوده و بهر من نومیدی ودوری باشد.                             

(4) به مرغ هما بگو که هر گز سایه شرف و اعتبار خود را بر شهری که در آن ارزش طوطی کمتر از کلاغ است مینداز.                                                                                                                                                                             (5)  نیازی به بازگو کردن شرح اشتیاق نیست . زیرا حال دل آتش گرفته را از خلال سوز وگدازی که در سخن است می توان دریافت.                                                                                                                          

 (6) شوق خیال رسیدن به کوی تو از سر بیرون نمی رود . آری چنین است که دل بی قرار غریب همیشه به سوی وطن خود تمایل دارد.                                                                                                                          

(7) اگر حافظ به مانند گل سوسن ده زبان  هم داشته باشد در حضور تو به مانند غنچه مهر سکوت بر لب دارد.

 


به نام خالق دوست              که هرچه داریم از اوست 

بعضیا هفت سینشون سنجد و سیر” و سماق” و

سرکه” و سیب” و سبزه” و سوسنه

.

.

بعضیا هفت سینشون سکه و سانتافه و سفر خارج و

سونا و سگ جیبی” و ساختمون آنچنانی” و سرمایه هاشونه.


بعضی ها هفت سینشون ساختمون نصفه کاره” و سقفایی که چکه می کنه

و سکه های پول خورد واسه خرید نون” و سبد های خالی” و

سیاهی دود هیزم” و سرمای تنشون” و سیلی سرخ صورتشونه

.

.

بعضی ها فقط یه سین تو زندگی شون دارن نمی خوان ازش دل بکنن”سکـون

بعضی ها نگاهشون رو دوخته اند به دور دست ها و سین سراب” که هر چی جلو میرن بهش نمی رسن.

بعضیا درگیر سین سرکوبـ” شدن تا دو روز بیشتر سلطنتکنن.

اما در مقابلشون

بعضیا سکوتـ” می کنن و بعضی ها ستیز

بعضی ها سیاهـن” بعضی ها سفیـد.بعضیا سـبزن و بعضیا سـرخ

.

بعضی ها یه سین پرو پیمون سلامتیدارن و نمی بیننش…

بعضیا در به در سکههاشون رو سربه نیست می کنن تا سین”سلامتیرو سرشون باشه.

.

بعضیا ، از سین های دنیا فقط یه سر پناه ” می خوان بعضیا فقط یه سر پرست

بعضی ها همه عمرشون تو سین”سجودن بعضیا تو سین”سلوک

و بعضیا سگ دو میزنن واسه یه لقمه نون!

بعضیا مثل سرو” می مونن و بعضیا مثل سایه

بعضیا سرمست” دنیان و بعضی ها سرسام می گیرن از این همه سردرگمی” هاش.

.

.

بعضی ها رو میشناسم که هفت سین” زندگیشون رو با صاد می چینن:

صفا و صداقت و صمیمیت و صبر و صلح و صلابت و صواب …

ای کسانی که هفت سین با صاد می چینید

صفا وصمیمیتتان را شامل من هم کنید

مهرتان مستدام

زندگیتان سراسر باصفا

صلح در زندگیتتان پایدار

.

هفت(صاد) شما ماندگار.



به نام آن که خلّاق جهان است                                                                                                                                           امید بی پناه وبی کسان است

با سلام ،امیدوارم حالتان خوب باشد. پست امروز برای تبریک سال جدیدبوداما دلم نیومد دو بیت و دو آیه را با هم تطبیق ندهم. سال نویی در راه است که برایم رنگ و بویی ندارد چون  دیگر سجاد طاهر نیا و حامد کوچک زاده را ندارد.بویی ندارد چون خاص ترین مخاطبانم  دیگر نیستند و روزیِ خود را نزد خدایشان می جویند اما من دست گدایی خود را در دنیا دراز کرده ام . آنها هفت سین خود را در بهشت برین پهن کرده اند ومن هفت سین خود را در دنیای فانی. برای شادی روح شهدا صلوات

حال و روز خوبی ندارم اما با این حال و روزم آمدم و با کمک آبجیم و تایپ کردن توسط ایشون سال نو رو تبریک بگم . چون میدونم هستند کسانی که به وبم سر میزنند . از همه کسانی که قدم رنجه می فرمایند متشکرم . منتظر نظرات شما هستیم . خلاصه اگه مطالب امروز اشتباه یا کم و زیاد شد تقصیر من نیست .

********************************************

اما بیت و آیه امروز:

خدای تبارک و تعالی در آیه 81سوره الاسرا می فرماید که:


وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا : و بگو که حق آمد و باطل نابود گشت . آری به راستی باطل نابود شدنی است.

خدای تبارک و تعالی درآیه 6 سوره الشرح می فرماید که:

إِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرًا : مسلّماً با (هر) سختی ،آسانی است.

ابیات مرتبط با این آیات

از پی هر شکست پیروزی است ****از دل شب سپیده می آید


پس از تیرگی روشنی گیرد آب *** برآید پس از تیرهِ شب ،آفتاب



تبلیغات

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خانه شعر فارسی آخرین اخبار و مطالب هوانوردی "Lyrics" دانلود کتاب پی دی اف داستان هایی از دست سازها گروه های آموزشی شهرستان کلاله همه چیز در مورد تدریس خصوصی مرکز دانلود کاربردی اکسل شهر الکترونیک lidomaonline